از تفاوتهاى اساسى اقتصاد اسلامى با سایر نظامها، تحریم ربا و بهره است و این در حالى است که امروزه قرضهاى با بهره، به شکل اوراق قرضه، وامها و سپردههاى بانکى از مهمترین ابزارهاى پیشرفت اقتصادى به حساب مىآید. بر این اساس، برخى صاحبنظران کوشیدهاند راه حلى براى این مسئله پیدا کنند. از جمله این راه حلها، نظریه اختصاص رباى محرم به رباى فاحش بود که به تبع اقتصاددانان مسیحى از سوى برخى اندیشمندان مسلمان مطرح گردید. در جواب از آن، نظریه تدریجى بودن تحریم ربا مطرح شد و نشان داد که قرآن بر فرض هم در بعضى مراحل، خصوص رباى فاحش را حرام کرده باشد، در مرحله نهایى آن را به طور کلى تحریم نموده است. در حال حاضر نظریه سومى که قصد کاربردى کردن مفاهیم قرآن را دارد وارد گفتوگو شده است و در عین پذیرش تحریم مطلق ربا، معتقد است همانند وضعیت صدر اسلام، در وضعیت کنونىِ کشورهاى اسلامى، تحقق کامل احکام ربا مقدور نیست، از این رو در مقام اجرا باید شیوه تحریم تدریجى را در پیش گرفت. مقالهاى که در پیش رو دارید به نقد و بررسى نتایج فقهى ـ اقتصادى این نظریهها مىپردازد.
آیات قرآن و احکام نورانى اسلام به تدریج و طى 23 سال به تناسب شرایط اجتماعى و آمادگى امت اسلامى بر پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم نازل مىشد و توسط آن حضرت به اطلاع مردم مىرسید. بدین ترتیب ،پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم از یک سو با گسترش تعالیم اثباتى اسلام روح ایمان و اخوت را در جامعه مىگستراند و از سوى دیگر، با مبارزه با بینشها، پندارها و رفتارهاى غلط جاهلى زمینههاى شرک و بتپرستى و ظلم و عداوت را از بین مىبرد.
مبارزه اسلام با پدیدههاى نامطلوب اجتماعى دو گونه بود: با مواردى مانند بتپرستى که تضاد قطعى و صریح با تعالیم نورانى اسلام داشت، به صورت دفعى و قاطع برخورد مىکرد و در مواردى که از یک سو تضاد صریح با اسلام نداشت و از سوى دیگر به صورت یک عادت فراگیر درآمده بود، به صورت تدریجى مبارزه مىکرد که برداشتن شرابخوارى از این قبیل است.
شرابخوارى قبل از ظهور اسلام رواج فوقالعاده داشت و به صورت یک بلاى عمومى درآمده بود، به طورى که اگر اسلام مىخواست بدون رعایت اصول روانى و اجتماعى با این بلاى عمومى به مبارزه برخیزد، ممکن نبود؛ لذا از روش تحریم تدریجى و آماده ساختن افکار عمومى استفاده کرد و شرابخوارى را در چهار مرحله تحریم نمود.(106)
در مرحله نخست خداوند به ناپسند بودن این عمل اشاره کرد و فرمود:
از میوههاى درخت نخل و انگور، مسکرات و روزىهاى پاکیزه فراهم مىکنید.(107)
در این آیه «سکر» به معنى شراب مسکر، در مقابل رزق حسن قرار داده شده است و این دلالت بر ناپسند بودن آن در پیشگاه خداوند دارد، ولى عادت زشت شرابخوارى در میان اعراب ریشهدارتر از آن بود که با این اشارهها ریشهکن شود، علاوه بر این که اعراب جاهلى از طریق شراب درآمد اقتصادى داشتند که حاضر نبودند به سادگى از آن دست بردارند. به این جهت در مرحله دوم لحن قرآن تغییر کرد و خطاب به پیامبر فرمود:
درباره شراب و قمار از تو سؤال مىکنند. بگو: در آن دو، گناهى بزرگ و سودهایى براى مردم است، ولى گناهشان از سودشان بزرگتر است.(108)
در مرحله سوم با بیان گویاتر مىفرماید:
اى کسانى که ایمان آوردهاید! در حال مستى به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه مىگویید.(109)
مفهوم آیه این نبود که در غیر حال نماز، نوشیدن شراب مجاز است، بلکه در پى تحریم تدریجى و مرحله به مرحله شراب بود و به عبارت دیگر، آیه نسبت به غیر حال نماز سکوت داشت و صریحا چیزى نمىگفت.
بالأخره بعد از آشنایى مسلمانان با احکام اسلام و آمادگى فکرى آنان براى ریشهکن کردن این مفسده بزرگ اجتماعى، دستور نهایى با صراحت کامل و بیان قاطع، نازل گردید:
اى کسانى که ایمان آوردهاید! شراب و قمار و بتها و تیرهاى قرعه، پلید و از عمل شیطاناند. پس از آنها دورى گزینید، باشد که رستگار شوید.(110)
گروهى از مفسران و محققان اقتصاد اسلامى، تحریم ربا را همانند تحریم شرابخوارى به صورت تدریجى مىدانند. این افراد معتقدند: در عصر ظهور اسلام در جزیرةالعرب، رباخوارى چنان گسترده بود که امکان تحریم دفعى آن وجود نداشت، لذا خداوند متعال با فرستادن آیات مختلف از آغاز بعثت، ربا را مورد نکوهش قرار داد و به تدریج زمینه تحریم قاطع و فراگیر آن را فراهم نمود.
از بررسى آثار نویسندگان اسلامى به دست مىآید که نظریه تدریجى بودن تحریم ربا را نخست استاد اسماعیل خلیل در سال 1326 ق، ضمن سلسله درسهایى که در قاهره داشت، بیان نمود. سپس دکتر محمد عبداللّه درّاز آن را در کنفرانسى که به سال 1951 م در پاریس تشکیل شده بود، مطرح ساخت و در کتاب الربا فى نظرالقانون الاسلامى منتشر کرد(111) و بعد از وى دانشوران زیادى به تبعیت از او یا با تحقیق مستقل، این نظر را پذیرفتند.(112) این گروه از علما گرچه در جزئیات مسئله با هم اختلاف دارند (به طورى که بعضى از آنها مراحل تشریع را سه مرحله، برخى چهار مرحله و برخى پنج مرحله مىدانند) لکن همگى بر این باورند که تحریم ربا همانند تحریم شرابخوارى طى مراحلى به تدریج صورت گرفت. نخست به صورت موعظه و نصیحت بود، سپس تحریم جزئى اعمال گردید و سرانجام به شکل قطعى و کلى تحریم شد.
قبل از اظهارنظر پیرامون صحت یا عدم صحت نظریه تدریجى بودن تحریم ربا، ابتدا مراحل تشریع حرمت را مطابق این نظریه مطرح مىکنیم، سپس با تفسیر آیات مربوطه، به نقد و بررسى این نظریه مىپردازیم.
چنان که گذشت قائلین به نظریه تدریج، از جهت کمّ و کیف مسئله دیدگاه واحدى ندارند. در این جا به طرح دیدگاه پنج مرحلهاى مىپردازیم که دیدگاههاى دیگر را نیز در بر دارد.
برخى از قائلین به نظریه تدریج معتقدند اولین آیهاى که در ارتباط با ربا نازل شده، آیه ششم سوره مدثر است که خطاب به پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم مىفرماید:
وَلاَ تَمْنُن تَسْتَکْثِرُ؛ منّت مگذار و فزونى مطلب.
طبرسى از ابىمسلم نقل مىکند که این آیه بر نهى از ربا دلالت دارد و به پیامبر مىگوید: چیزى را عطا نکن در حالى که بیش از آن چه که دادهاى مطالبه کنى.(113) از نویسندگان متأخر نیز دکتر عبداللطیف مشهور گفته است: این آیه اولین اشاره از طرف خداوند متعال در مورد تحریم رباست و او این برداشت را به «ابنتیمیه» نسبت مىدهد و مدّعى است کسى جز وى این نکته را متوجه نشده است.(114)
اکثر قائلین به نظریه تدریج معتقدند: خداوند متعال با فرستادن آیه 39 سوره روم اعلام کرد که رباخوارى از دیدگاه خداوند عملى ناپسند و نامطلوب است:
وَمَا آتَیْتُم مِن رِبا لِیَرْبُوَا فِی أَمْوَالِ النَّاسِ فَلاَ یَرْبُوا عِندَ اللَّهِ وَما آتَیْتُم مِن زَکَاةٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ؛ آنچه بهعنوان ربا مىپردازید تا در اموال مردم فزونى یابد، نزد خدا فزونى نخواهد یافت و آنچه را به عنوان زکات مىپردازید و تنها رضاى خدا را مىطلبید (مایه برکت است، و) کسانىکه چنین مىکنند داراى پاداش مضاعفاند.
این آیه اولین هشدارى بود که از جانب خداوند در مورد ربا براى مردم نازل شد. در این آیه خداوند متعرض حکم تحریم ربا نمىشود، بلکه تنها مىفرماید که ربا مورد پسند خدا نیست و به آن پاداش نمىدهد، به خلاف اموالى که در راه او به عنوان صدقه داده مىشود که آنها را برکت مىدهد. بدین ترتیب خدا ادعاى کسانى را رد مىکند که مىگفتند: «ما با دادن قرض ربوى به نیازمندان کمک مىکنیم تا بتوانند مایحتاج زندگىشان را به دست آورند و از این طریق به خدا نزدیک مىشویم».
قائلین به نظریه تدریج معتقدند: خداوند متعال در مرحله بعد با نقل داستان رباخوارى یهود و این که آنان به خاطر این عمل ناپسند هم در دنیا جریمه شدند و هم در آخرت عذابى دردناک در انتظارشان هست، به مسلمانان هشدار داد که منتظر تشریع چنین حکمى با چنین پیامدهایى باشند:
فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِیلِ اللّهِ کَثِیرا *
وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَکْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ مِنْهُمْ عَذَابا أَلِیما؛(115) پس به سزاى ستمى که از یهودیان سر زد و به سبب آن که (مردم را) بسیار از راه خدا باز داشتند، چیزهاى پاکیزهاى را که بر آنان حلال شده بود حرام گردانیدیم، و (به سبب) رباگرفتنشان ـ با آن که از آن نهى شده بودند ـ و به ناروا مال مردم خوردنشان. و ما براى کافران آنان عذابى دردناک آماده کردهایم.
ظهور این آیه اگرچه در ارتباط با قوم یهود است لکن قرار گرفتن ربا در ردیف جرایمى چون ظلم، بازداشتن مردم از راه خدا و خوردن اموال مردم به ناحق که حرمتشان شدید و قطعى است و اختصاص به آیین خاصى ندارد، براى مسلمانان هشدار بود که به زودى ربا براى آنان نیز تحریم خواهد شد.
به اعتقاد قائلین به نظریه تدریج، خداوند متعال در این مرحله با فرستادن آیاتى از قرآن، نوع خاصى از ربا یعنى رباى فاحش را براى مسلمانان تحریم کرد و فرمود:
یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ * وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ؛(116) اىکسانى ایمان آوردهاید، ربا را چندین برابر مخورید و از خدا پروا کنید، باشد که رستگار شوید، و از آتشى که براى کافران آماده شده است بترسید.
همانطورکه در تحریم تدریجى شرابخورى، در مرحله سوم بعضى از مصادیق شرابخورى تحریم شد، در این مرحله از تحریم ربا نیز مصادیق خاصى از رباخوارى، مصادیقى که در آنها ربا به چند برابر اصل بدهى مىرسد (رباى فاحش و نرخ بهرههاى بالا) براى مسلمانان تحریم شد.
در این مرحله خداوند با فرستادن آیاتى دیگر، به صورت قاطع، روشن و کلى هر نوع رباخوارى را ممنوع کرد و آن را از مصادیق پیکار با خدا و رسول خدا قلمداد نمود:
الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ * یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ * ... یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَذَرُوا مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إِن کُنْتُم مُؤْمِنِینَ * فَإِن لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤوسُ أَمْوَالِکُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ؛(117) کسانىکه ربا مىخورند، برنمىخیزند مگر مانند برخاستن کسى که شیطان بر اثر تماس، آشفتهاش کرده است. این بدان سبب است که آنان گفتند، داد و ستد مانند رباست، و حال آن که خدا داد و ستد را حلال و ربا را حرام گردانیده است. پس، هر کس، اندرزى از جانب پروردگارش بدو رسید و (از رباخوارى) باز ایستاد، آن چه گذشته، از آنِ اوست، و کارش به خدا واگذار مىشود، و کسانى که (به رباخوارى) بازگردند، آنان اهل آتشاند و در آن ماندگار خواهند بود. خدا از (برکت) ربا مىکاهد و بر صدقات مىافزاید و خداوند هیچ ناسپاس گناهکارى را دوست نمىدارد. ... اى کسانى که ایمان آوردهاید از خدا پروا کنید، و اگر مؤمنید، آن چه از ربا باقى مانده است واگذارید و اگر (چنین) نکردید، بدانید به جنگ با خدا و فرستاده وى، برخاستهاید و اگر توبه کنید، سرمایههاى شما از آنِ خودتان است، نه ستم مىکنید و نه ستم مىبینید.
چنانکه از آیات فوق بر مىآید، در این مرحله هر ربایى، چه فاحش و چه غیرفاحش، به صورت قاطع و روشن تحریم شد و رباخواران به انواع گرفتارىهاى دنیوى و اخروى تهدید شدند.
بدین ترتیب، خداوند از همان آغاز بعثت متناسب با شرایط روحى و اجتماعى امت اسلامى، با فرستادن آیات مختلف، زمینه را براى مبارزه با پدیده شوم رباخوارى که شبه جزیره عربستان را فراگرفته بود فراهم نمود و در سالهاى آخر عمر شریف پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، با فرستادن آیات صریح و قاطع سوره بقره، رباخوارى را از جامعه اسلامى ریشهکن کرد؛ به طورى که تا صد سال اخیر و رواج بانکدارى ربوى و نفوذ نظام سرمایهدارى در کشورهاى اسلامى، ربا و رباخوارى از معاصى بزرگ به حساب مىآمد و کمتر کسى جرئت نزدیک شدن به آن را داشت.
هر نظریه علمى، گذشته از بحث علمى که در حدّ خود براى اندیشوران مطلوب است، معمولاً آثار و نتایج نظرى و کاربردى به همراه دارد. نظریه تدریجىبودن تحریم ربا نیز علاوهبر جهات علمى از حیث نظرى و کاربردى دو ثمره مهم همراه دارد.
بعد از رنسانس و فروپاشى حاکمیت کلیسا بر کشورهاى اروپایى، تفسیرهاى جدیدى از متون دینى و تعالیم حضرت مسیح ارائه شد که تفسیر جدید ربا، از آن موارد است. تا عصر روشنگرى، علماى مسیحیت همانند علماى اسلام، هر نوع زیاده در مقابل قرض را ربا وحرام مىدانستند ولى از آن تاریخ به بعد، به تدریج این فکر مطرح شد که بین ربا و بهره عادلانه فرق هست و ربا اختصاص به مواردى دارد که بهره قرض، فاحش و غیرمتعارف باشد.
بعد از گسترش روابط مسلمانان با اروپا و نفوذ تدریجى نظام سرمایهدارى در کشورهاى اسلامى و تأسیس بانکهاى غربى در این کشورها، زمینه طرح این شبهه به وجود آمد که: «در اسلام نیز مانند مسیحیت تنها بهرههاى فاحش و غیرعادلانه حرام است». پیرو همین فکر در اواخر قرن نوزدهم، مباحثات زیادى بین دولت عثمانى و صاحبان بانکها و مؤسسات پولى از یک طرف و علماى آن کشور از طرف دیگر، درباره ربا و بهره مطرح شد و در نهایت کار به آنجا کشید که جمعى از علماى اهل سنت به حلال بودن بهرههاى کم، حکم دادند و در بیانیهاى در دهم شوال 1328 ق اعلام نمودند:
مشایخ اسلام مقرر داشتهاند که اموال ودیعه گذاشته شده در بانک، یا اموال قرض گرفته شده و برگردانده شده و مبالغى که از بانک گرفته مىشود یا به هر صورتى در آنجا مىماند، تا موقعى که با بهرههاى اندک باشد حلال است.(118)
یکى از مستندات این گروه بر این ادعا، آیه 130 آل عمران مىباشد؛ براى مثال، شیخ عبدالعزیز جاویش از علماى الازهر مصر در اینباره مىگوید: طبق آیه شریفه «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافا مُضَاعَفَةً» خداوند متعال مطلق ربا را حرام نکرد، بلکه آن ربایى را حرام نمود که وصف «أَضْعَافا مُضَاعَفَةً» داشته باشد؛ یعنى بهره آن چند برابر اصل بدهى گردد.(119) بعد از جاویش، افراد بسیارى جهت تجویز بهرههاى اندک به این آیه استناد کردند؛ به طورى که امروزه در قانون مدنى اکثر کشورهاى عربى، نرخ بهرههاى کم، ربا تلقى نشده است.(120)
یکى از نقاط مثبت نظریه تدریج این بود که قائلین آن نظریه با منطقى روشن در مقابل شبهه مذکور ایستادند و گفتند: در مسائلى که قرآن به صورت تدریجى مطرح کرده است، نمىتوان به مراحل متوسط استناد کرد، بلکه بایستى به مرحله نهایى و آیات نازله در آخرین مرحله استدلال نمود. پس همانطورکه نمىتوان به آیات مرحله سوم شرابخوارى استناد کرد و حرمت شرابخوارى را به شرابخوارى موقع نماز منحصر نمود، در مسئله تحریم ربا نیز نمىتوان به آیات سوره آل عمران استدلال نمود؛ بلکه بایستى به آیات سوره بقره که در آخرین مرحله به صورت قطعى و کلى ربا را تحریم مىکنند، استناد کرد.
مطابق استدلال قائلین به نظریه تدریج، از آن جا که عمل رباخوارى گسترش فوقالعادهاى در جزیرةالعرب آن روز داشت و امکان مبارزه دفعى و قاطع نبود، خداوند متعال با فرستادن آیات مختلف در مراحل چهار یا پنجگانه، با این عمل ناپسند، به مبارزه پرداخت و در نهایت در سالهاى واپسین عمر پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم به تحریم کلى و قاطع اقدام نمود. از این شیوه برخورد، استفاده مىکنیم که اگر امروزه جامعهاى از جهت ابتلا و گسترش معاملات ربوى شرایط عصر نبوى را داشت، باید در مبارزه با رباخوارى روش تدریج را در پیش گیرد و از آن جا که غالب کشورهاى اسلامى امروزه در سطح وسیعى از جهت بازارهاى مالى و نظام بانکى به معاملات ربوى مبتلا هستند، نمىتوان تحول دفعى و تغییر قاطع را انتظار داشت، بلکه علماى اسلام و متولیان امر باید با تبلیغ و موعظه و اتخاذ تدابیر لازم، زمینه را براى مبارزه تدریجى و حذف کامل ربا فراهم کنند.
براى ارزیابى علمى نظریه تدریج، آیات مراحل پنجگانه را از جهت زمان نزول و محتوا مورد بررسى قرار مىدهیم و در این بررسى تنها به مطالبى مىپردازیم که در تأیید و یا ردّ نظریه فوق دخالت دارد.
براى بررسى دقیق آیه مرحله نخست لازم است آیات قبل از آن، مورد توجه قرار گیرد.
یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنذِرْ وَرَبَّکَ فَکَبِّرْ وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ وَلاَ تَمْنُن تَسْتَکْثِرُ وَلِرَبِّکَ فَاصْبِرْ؛(121) اى کشیده رداى شب بر سر، برخیز و بترسان. و پروردگار خود را بزرگ دار. و لباس خویش را پاک کن. و از پلیدى دور شو. و منت مگذار و فزونى مطلب. و براى پروردگارت شکیبایى کن.
این سوره جزء اولین سورههایى است که بر پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم نازل شده است؛ بهطورىکه گفتهاند: اولین آیاتى که بر پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نازل شد، هفت آیه نخست این سوره بود و نیز گفتهاند: بعد از سوره علق اینها اولین آیات بود و به باور برخى، اولین آیاتى که بعد از علنى شدن دعوت اسلام نازل شد، این هفت آیه است.(122)
از میان شأن نزولهایى که براى این آیات نقل شده، آنچه با سیاق آنها تناسب دارد ایناست که: سران مشرکان عرب در آستانه موسم حج به شور پرداختند که در برابر سؤالات مردمى که از اطراف به مکه مىآیند و مطالبى درباره ظهور پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم شنیدهاند، چه بگویند؟ اگر هر کدام جواب جداگانهاى بدهند، اثر منفى خواهد گذاشت، پس باید با وحدت کلمه به مبارزه تبلیغاتى بر ضد پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم برخیزند. نتیجه گفتوگو این شد که بهتر از همه این است که بگویید: ساحر است! زیرا یکى از آثار پدیده سحر، جدایى افکندن میان دو همسر و پدر و فرزند است و پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم به گمان ایشان، با عرضه آیین اسلام، چنین کارى را انجام داده بود. این سخن به گوش رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم رسید. سخت ناراحت شد، غمگین به خانه آمد و در بستر آرمید. پس آیات فوق نازل شد و او را دعوت به قیام و مبارزه کرد.(123)
در تفسیر آیه «وَلاَ تَمْنُن تَسْتَکْثِرُ» بین مفسران اختلاف است و مىتوان نظرات آنان را در نُه معنا جمعبندى کرد:
1 ـ مقصود این است که: اى پیامبر! وقتى اوامر الهى را امتثال کردى، یعنى قوم خود را انذار کردى و پروردگار خود را بزرگ شمردى و جامهات را تطهیر کردى و از پلیدىها دورى نمودى، بر خداوند منت مگذار؛ در حالى که اطاعت خود را بزرگ و بسیار ببینى و نسبت به آن عُجب ورزى. روایتى نیز بر همین مضمون از امام صادق علیهالسلام نقل شده است:
لا تَسْتَکْثِرْ ما عَمِلْتَ مِنْ خَیْرٍ لِلّه؛ اى پیامبر! کار نیکى را که براى خدا انجام مىدهى هرگز زیاد مشمار.(124)
مفسران زیادى چون علامه طباطبائى، سیدقطب، طبرى و ربیع بن انس، این معنا را پسندیده و گفتهاند: این بهترین معنایى است که با سیاق آیات تناسب دارد.(125)
2 ـ اى پیامبر! چیزى به مردم هدیه نده، به امید این که بیشتر از آن را به تو هدیه دهند.
این معنا نیز در روایات آمده است:
لا تُعْطِ تَلْتَمِسْ اَکْثَرَ مِنْها؛(126) چیزى را به دیگرى عطا مکن که انتظار بیشتر از آن را داشته باشى.
از مفسران، ابنعباس، مجاهد، قتاده، نخعى، ضحاک، عکرمه، زمخشرى، طبرسى، قرطبى، ابنکثیر، شبّر و آلوسى این معنا را پذیرفتهاند.(127)
اکثر این گروه گفتهاند: این حکم اختصاص به پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم دارد و براى مردم جایز است به امید گرفتن هدیه بیشتر به یکدیگر هدیه دهند. برخى نیز چون زمخشرى گفتهاند: در آیه دو احتمال هست: اگر مقصود از نهى، تحریم باشد، اختصاص به پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم دارد، امّا اگر مراد کراهت و تنزیه باشد، عام است و شامل مسلمانان نیز مىگردد.
3 ـ اى پیامبر! به خاطر نعمت نبوت و قرآنى که خداوند به تو عطا فرموده است، بر مردم منت مگذار، تا بدین وسیله اجر بیشترى از آنان بگیرى. این معنا را مفسران از ابنزید نقل کردهاند.(128)
4 ـ اى پیامبر! به خیال این که طاعت تو بسیار است، در انجام وظیفه سست مشو. این معنا از مجاهد نقل شده است.(129)
5 ـ اى پیامبر! وقتى به مردم چیزى عطا مىکنى بر آنان منت مگذار و بخشش خود را بسیار ندان. این معنا را زمخشرى مطرح کرده است.(130)
6 ـ از زید بن اسلم نقل شده که: اى پیامبر! وقتى هدیهاى به کسى مىبخشى، به خاطر پروردگارت باشد و صبر کن تا پاداش دهندهات او باشد.(131)
7 ـ اى پیامبر! در مقابل آن چه از امور دینى به مردم یاد مىدهى، بر آنان منت مگذار و عمل خود را زیاد مپندار. این معنا را فخر رازى به عنوان یک احتمال مطرح کرده و طنطاوى آن را پذیرفته است.(132)
8 ـ بعضى از مفسران معناى عامّى رامطرح ساخته و معانى گذشته را تحت آن قرار دادهاند: اى پیامبر! در مقابل هیچ کارى (انجام تکالیف، نبوت، هدایا و غیره) بر هیچکس (خدا، مردم) منت مگذار و آن عمل را بزرگ مشمار.(133)
9 ـ اى پیامبر! اگر به کسى قرض مىدهى براى این نباشد که بیشتر از آن را مطالبه کنى.
چنان که قبل از این گفتیم، این معنا را طبرسى از ابىمسلم نقل مىکند. وى معتقد بود: خداوند با این آیه از رباخوارى نهى فرموده است.(134) عبداللطیف مشهور از نویسندگان معاصر اهل سنت نیز گفته است: این آیه اولین اشاره از طرف خداوند متعال در مورد تحریم رباست و این برداشت را به ابنتیمیه نسبت داده است.(135)
با توجه به سیاق آیات قبل و بعد و با توجه به زندگى پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم که هیچ سابقه رباخوارى از ایشان نقل نشده است و با توجه به این که غالب مفسران معنایى غیر از معناى نهم از آیه شریفه فهمیدهاند، حمل آیه بر معناى نهم و قرار دادن آن از آیات تحریم ربا، به شدت ضعیف و موهون است. بنابراین، این آیه نمىتواند مؤیّد نظریه تدریج باشد و از آیات مراحل تحریم ربا به حساب آید.
معروف است که تمام سوره روم مکى است؛ به طورى که برخى از مفسران بر این امر ادعاى اجماع(136) و عدم خلاف کردهاند.(137) البته علامه طباطبائى در ذیل این آیه مىگوید: این آیه و آیات پیش از آن به آیات مدنى شبیهترند تا به مکى، و این که بعضى ادعاى وجود روایت یا اجماع بر مکى بودن آن نمودهاند، گفته آنان اعتبارى ندارد. با وجود این،(138) خود علامه در تفسیر آیات رباى سوره بقره، همین آیه سوره روم را مکى مىداند.(139)
در تفسیر این آیه مفسران شش معنا مطرح کردهاند:
1 ـ تعداد زیادى معتقدند که این آیه در مورد هدیه و عطیّه است و ارتباطى به رباى حرام ندارد؛ یعنى خداوند مىفرماید: آن هدایایى که به منظور دریافت پاداشى بیشتر و بهتر به مردم مىدهید، پیش خداوند ارزشى ندارد؛ زیرا در این گونه هدایا، نه استحقاق فرد در نظر گرفته مىشود و نه شایستگىها و اولویتها، بلکه تمام توجه به این است که هدیه به کسى داده شود که هدیه بهترى برگرداند و طبیعىاست چنین کارى که جنبه اخلاص در آن نیست، از نظر اخلاق و معنویت فاقد ارزش است و در مقابل، آن انفاقهایى که تنها با هدف جلب رضایت الهى انجام مىشود، پیش خداوند ارزش بسیار دارد و صاحبان آن پاداش مضاعف دریافت مىکنند.
در روایات نیز این آیه به معناى هدیه تفسیر شده است؛ براى مثال، از امام صادق علیهالسلام نقل شده که فرمود:
ربا دو نوع است: رباى حلال و رباى حرام. امّا رباى حلال عبارت است از این که به فردى هدیهاى بدهى، در حالى که مىخواهى پاداش بهترى از او بگیرى. این ربایى است که مىتوان خورد و همین است معناى قول خداوند ـ عز و جل ـ که مىفرماید: «وَمَا آتَیْتُم مِن رِبا لِیَرْبُوَا فِی أَمْوَالِ النَّاسِ فَلاَ یَرْبُوا عِندَ اللَّهِ» و اما رباى حرام عبارت است از ربایى که خداوند از آن نهى کرده و مرتکب شونده آن را وعده آتش جهنم داده است.(140)
اهلسنت نیز در ذیل این آیه از عکرمه نقل کردهاند:
ربا دو نوع است: رباى حلال و رباى حرام. امّا رباى حلال عبارت است از هدیهاى که داده مىشود به انتظار این که پاداش بهترى به دنبال داشته باشد و ...(141)
مفسران زیادى چون ابنعباس، مجاهد، طاووس، ابوعلى، سعید بن جبیر، ابراهیم، قتاده، ضحاک، عکرمه، طبرى، قمى، شبّر و طنطاوى این تفسیر را پذیرفتهاند.(142)
2 ـ ابنعطیه معناى وسیعى براى آیه مطرح مىکند و مىگوید: منظور خداوند متعال این است که هر کارى را که انسان انجام مىدهد (بخشش یا غیر آن) تا بهتر از آن را در مورد او انجام دهند، پیش خداوند ارزش ندارد، حتى سلام کردن، پس بایستى کارهاى خیر را تنها به خاطر خدا انجام داد.(143)
3 ـ ابنعباس و نخعى گفتهاند: آیه در مورد افرادى است که به خویشاوندان خود، مالى را قرض مىدهند تا آنان با به کارگیرى آن مال، ثروتمند شوند.(144)
4 ـ شعبى و عامر گفتهاند: مراد خداوند کسى است که همراه دیگرى به مسافرت مىرود تا او را کمک کرده و خدمت نماید و در مقابل، بخشى از سود را به عنوان پاداش بگیرد. از آن جا که این خدمت به قصد رسیدن به مال بوده است نه به خاطر خدا، پس نزد خداوند ارزشى ندارد.(145)
5 ـ عدهاى از مفسران مانند حسن، جبایى، سدى، زمخشرى، آلوسى و علامه طباطبائى معتقدند که این آیه در ارتباط با رباى معروف یعنى رباى حرام است.
حسن و زمخشرى مىگویند: این آیه دقیقا به معنى آیه «یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ»(146) است و معناى این آیه مىشود: آن چه شما رباخواران از اموالتان مىدهید تا در اموال مردم رشد و نمو کند، از نظر خداوند رشد نمىکند.(147)
جبایى مىگوید: معناى آیه این است که آن چه از مالتان را به صورت ربا در اختیار دیگران قرار مىدهید تا به این وسیله ثروت خود را زیاد کنید، پیش خداوند زیاد نمىشود و آن چه گرفته است در مالکیت صاحب قبلى باقى مىماند.(148)
آلوسى مىگوید: مراد از ربا در این آیه، همان زیادى معروف در معامله است که خداوند آن را تحریم کرده است.(149)
علامه طباطبائى مىفرماید: اگر این آیه مکى باشد مراد از «ربا» هدیه و بخشش است، امّا اگر مدنى باشد، مراد از آن رباى حرام و مراد از «زکاة» زکات واجب است و نیز در تفسیر آیات ربا در سوره بقره، در عین حال که این آیه سوره روم را مکى مىدانند معتقدند: مراد از آن همان رباى محرم است.(150)
6 ـ معناى ششم معنایى است که قبلاً از قائلین به نظریه تدریج نقل کردیم و آن ایناست که: این آیه اگرچه در مورد رباى معروف است لکن خداوند در این آیه حکمى در مورد آن صادر نکرده و تنها به بیان این مطلب که رباخوارى از نظر خداوند عمل نامطلوب و ناپسندى است، اکتفا کرده است.
نتیجه: از بررسى اقوال مفسران و روایات وارد شده در ذیل آیه به دست مىآید که نظر غالب در این آیه، معناى اوّل و پنجم است؛ به این معنا که اگر معتقد باشیم مىتوان با استناد به خبر واحد از ظهور قرآن دست برداشت، با استناد به روایات منقول از طریق شیعه و اهل سنت معتقد مىشویم که آیه درباره رباى حلال و هدیه سخن مىگوید و اگر قائل شویم که نمىتوان با خبر واحد از ظهور قرآن رفع ید کرد، معناى پنجم صحیحتر است؛ چرا که ظهور آیه در رباى معروف و محرم است، علاوه بر این که مطالعه تاریخ اسلام نیز نشان مىدهد که ربا در سالهاى نخستین اسلام و در مکه حرام شده بود.
به هر حال، هیچ شاهد و مؤیدى براى معناى ششم وجود ندارد؛ چون مفسرانى که معناى پنجم را مطرح کردهاند همگى بر این نظرند که این آیه همانند آیات سوره بقره، بر تحریم ربا دلالت مىکند.
مطابق نظریه تدریج، آیههاى مربوط به مرحله سوم، بعد از آیه 39 سوره روم و قبل از آیههاى 130 و 131 سوره آلعمران، نازل شدهاند و خداوند با فرستادن این آیهها و طرح داستان عبرتآموز یهود، قصد داشت مسلمانان را براى نزول آیههاى سوره آلعمران و تحریم ربا براى مسلمانان آماده کند. لکن مطابق تحقیق علماى علوم قرآن، مشهور این است که سوره نساء بعد از سوره آلعمران نازل شده است.(151) بنابراین، این آیهها چون بعد از تحریم ربا در سوره آل عمران نازل شدهاند، نمىتوانند زمینه ساز تحریم به حساب آیند.
از جهت شأن نزول گفتهاند: بعد از هجرت پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم به مدینه و تشکیل حکومت اسلامى، نگرانىهایى براى یهودیان مدینه به وجود آمد، لیکن امیدوار بودند پیروان آیین جدید، توسط اقوام خودشان (مشرکین مکه) شکست خورده و از بین بروند، به همین خاطر تا مدتى با آنان مخالفت جدى نکردند و بر پیمانى که با پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم بسته بودند وفادار ماندند. به تدریج که اسلام عزت و عظمت پیدا کرد، امید یهودیان به یأس تبدیل شد و به فکر مبارزه با اسلام و مسلمانان افتادند. این مبارزه در آغاز به شکل مبارزه فکرى و فرهنگى بود. آنان با طرح خواستههاى عجیب و غیرمعقول، قصد عاجز کردن پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم و مسلمانان را داشتند(152) و این آیه و آیات قبل از آن اشاره به یکى از این مبارزهها دارد.
مطابق نقل مفسران، گروهى از یهودیان پیش پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم آمدند و گفتند: اى محمّد! اگر تو واقعا پیامبر خدا هستى همان طور که حضرت موسى تورات را به صورت کامل و یکجا آورد، توهم جلو چشم ما به آسمان برو و یک کتاب کامل بیاور. خداوند با فرستادن آیات 153 به بعد سوره نساء، توطئه یهودیان را افشا کرد و به پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم خبر داد که خواستههاى یهودیان به قصد هدایت نیست بلکه به جهت عناد و دشمنى است؛ و آنان قبل از این، از حضرت موسى درخواستهاى بزرگترى مىکردند و مىگفتند: خداوند را آشکارا به ما نشان بده و ... . سپس خداوند متعال اعمال و رفتار نکوهیده یهودیان را یادآور مىشود و مىفرماید:(153) «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ ...» و از جمله اعمال ناپسند یهود این بود که خداوند ربا را بر آنان حرام کرده بود و آنان با انواع توجیهها و حیلهها رباخوارى مىکردند.
بنابراین، این آیات نیز از جهت تاریخ و شأن نزول و محتوا نمىتوانند مؤیدى براى نظریه تدریج باشند.
چنان که گذشت سوره آلعمران از سورههاى مدنى و سومین سورهاى است که در مدینه بر پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم نازل شده است.(154) در شأن نزول این دو آیه آمده است: مشرکان مکه بعد از شکست جنگ بدر، با هزینه کردن اموالى که از ربا جمعآورى کرده بودند، لشکرى علیه مسلمانان تجهیز کردند و این انگیزهاى شد که بعضى از مسلمانان نیز به این فکر بیفتند که از طریق ربا مالى جمع کرده، لشکرى آماده سازند و از مشرکان انتقام بگیرند. خداوند متعال با فرستادن این آیهها آنان را از این کار نهى فرمود.(155)
این آیهها در حقیقت اولین آیههایى بود که خداوند متعال با فرستادن آنها به طور صریح مسلمانان را از رباخوارى نهى کرد، زیرا چنان که گذشت، آیه سوره مدثر بر حرمت رباى معروف دلالتى ندارد و آیه سوره روم محل خلاف بوده و از صراحت برخوردار نیست و سوره نساء، علاوه بر این که از جهت زمانى متأخر از سوره آلعمران است، بیشتر سرنوشت یهود را بیان مىکند. آیات ربا در سوره بقره نیز چنان که توضیح خواهیم داد، از حیث زمان نزول، متأخر از این آیهها مىباشند و به اعتقاد اکثر مفسران، در سالهاى آخرعمر پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم نازل شدهاند.
نکتهاى که در تفسیر این آیهها مهم است ـ و چه بسا روح نظریه تدریج نیز در آن نهفته است ـ تفسیر ترکیب «اضعافا مضاعفةً» مىباشد. برخى چون عبدالعزیز جاویش گمان کردهاند خداوند در این آیه تنها نوع خاصى از ربا یعنى رباى فاحش را حرام کرده است و عدهاى براى جواب از این شبهه، نظریه تدریج را مطرح کردهاند. با بررسى ترکیب مذکور معلوم مىشود نه برداشت جاویش از این آیه صحت دارد و نه برداشت قائلین به نظریه تدریج.
مفسران، چند نظر پیرامون این ترکیب مطرح کردهاند:
1 ـ اکثر مفسران معتقدند واژه «اضعافا» در آیه شریفه از جهت ترکیب نحوى حال از کلمه «الربوا» است و واژه «مضاعفةً» وصف آن مىباشد، و مقصود از «الرّبوا» قرض یا دین همراه با زیادى است. در نتیجه معناى آیه این مىشود: اى کسانى که ایمان آوردهاید! ربا را نخورید در حالى که (در اثر تمدید و تکرار) به چند برابر اصل سرمایه رسیده است.
ابنکثیر در تفسیر آیه مىنویسد: «اضعافا مضاعفة» اشاره به رباى جاهلى است؛ در زمان جاهلیت وقتى موعد پرداخت فرا مىرسید طلبکار مىگفت: یا بدهىات را پرداخت کن یا مبلغ آن را بیفزاى! اگر بدهکار قدرت بر پرداخت نداشت با توافق یکدیگر مبلغ آن را اضافه مىکردند و این مسئله هر سال تکرار مىشد و چه بسا وام اندکى به وام سنگینى تبدیل مىگشت.(156)
علامه طباطبائى مىگوید: «اضعافا مضاعفة» اشاره به وصف غالب رباها دارد. وى معتقد است: ربا به طبیعت اولیه، خود به خود زیاد مىشود و به چند برابر اصل سرمایه مىرسد؛(157) به عبارت دیگر، به تدریج با تمدید و تکرار و با ضمیمه کردن بهره و بهره بهره به اصل سرمایه، مال اندک به چند برابر مىرسد.
شبیه این مضمون را مفسران زیادى چون شیخ طوسى، طبرسى، فیض کاشانى، قرطبى، سیوطى، شبّر، مقدس اردبیلى، زمخشرى، بیضاوى و سید قطب مطرح کردهاند(158) و هیچ یک در صدق این آیه شرط نکردهاند که در همان معامله اوّل بایستى بدهى به دو یا چند برابر اصل سرمایه برسد. تنها زید بن اسلم گفته است: رباى جاهلى به دو برابر کردن بود. وقتى طلبکار طلب خود را از بدهکار مىخواست، اگر وى قادر بر پرداخت نبود باید سال بعد دو برابر مىپرداخت و اگر سال بعد هم نمىتوانست باز براى سال بعد دو برابر مىشد (چهار برابر مبلغ بدهى) لذا خداوند درباره آن فرمود: «لاَ تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافا مُضَاعَفَةً».(159)
فخر رازى دو برابر کردن را حدّ بالاى رباى جاهلى مىداند و مىگوید: در جاهلیت وقتى کسى از انسانى صد درهم طلب داشت و موعد پرداخت فرا مىرسید و او قادر بر پرداخت نبود، طلبکار مىگفت مبلغ بدهى را افزایش بده تا مدت را برایت تمدید کنم و گاهى مبلغ به دویست درهم افزایش مىیافت. سپس وقتى موعد فرا مىرسید، مثل قبل عمل مىشد و نتیجه این مىشد که بعد از چند سررسید، در مقابل آن صد درهم، چند برابر مىگرفت.(160)
2 ـ برخى احتمال دادهاند مقصود از «الرّبوا» در این آیه خصوص «زیادى» باشد نه قرض یا دین همراه با زیادى. در این صورت مراد از «اضعافا مضاعفة» بهرههاى مرکب خواهد بود؛ یعنى رباهاى مرکبى که در آنها علاوه بر اصل قرض، بر خود بهره هم بهره تعلق مىگیرد،(161) مانند بهره وامهاى بانکى؛ براى مثال، اگر فردى یک میلیون تومان با بهره مرکب بیست درصدى از بانک وام بگیرد و بخواهد آن را بعد از ده سال بپردازد، باید مبلغى بیش از شش میلیون تومان به بانک بازگرداند، در حالى که اگر نرخ بهره ساده بود و تنها به اصل وام تعلق مىگرفت، تنها سه میلیون تومان به بانک مىپرداخت.
3 ـ بعضى دیگر احتمال دادهاند «اضعافا مضاعفة» حال باشد براى فاعل «لاتأکلوا»، یعنى اى کسانىکه ایمان آوردهاید! ربا نخورید در حالى که ازاین طریق اموالتان را زیاد و زیادتر مىکنید. این معنا را شیخ طوسى، طبرسى و مقدس اردبیلى به صورت احتمال مطرح کردهاند.(162)
چنانکه گذشت برخى با استناد به «اضعافا مضاعفة» ادّعا کردهاند: تحریم اختصاص به رباى فاحش دارد؛ ربایى که در آن مبلغ بدهى به چند برابر اصل مال مىرسد و این در صورتى است که نرخ بهره بیش از صددرصد باشد.
در جواب از این شبهه مىگوییم:
1 ـ اگرچه زید بن اسلم گفته است رباى جاهلى براى تمدید بدهى دو برابر کردن بود و فخر رازى گفته است گاهى مبلغ بدهى به دو برابر مىرسید، لکن هیچ مفسر و فقیهى در طول تاریخ اسلام حرمت ربا را مشروط به دو برابر بودن و نرخ بهره بالاى صددرصد نکرده است، بلکه چنان که گذشت غالب مفسران قید «اضعافا مضاعفة» را وصف غالبى براى ربا گرفتهاند؛ به این معنا که هر ربایى به خودى خود بعد از تمدید و تکرار، به چند برابر اصل سرمایه مىرسد.
2 ـ اختصاص تحریم ربا به رباى فاحش مستلزم این است که بگوییم: (نعوذ باللّه) پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، ائمه اطهار علیهمالسلام و صحابه، هیچیک معناى آیه را نفهمیدهاند والاّ به جاى این که این بزرگواران این همه شدت و سختگیرى در مورد ربا و رباخواران به خرج دهند و یک درهم ربا را بالاتر از هفتاد بار زنا در خانه خدا بدانند و رباخواران را به جنگ تهدید کنند، مىتوانستند به رباخواران بگویند به جاى بهره صددرصد، بهره نود درصد بگیرند یا توصیه کنند که در جامعه اسلامى بایستى ربا و بهره عادلانه باشد؛ چنان که در روایات متعددى به قیمتها و سود عادلانه سفارش کردهاند. در حالى که هر کس اندکى تحقیق نماید درمىیابد که نه تنها در کلمات نبى اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم و ائمه اطهار علیهمالسلام بلکه در کلمات هیچ صحابى و فقیه و مفسرى تا صد سال پیش، هیچگونه تفکیکى بین نرخ بهره کم و زیاد دیده نمىشود و اصولاً تعابیرى چون نرخ بهره عادلانه و نرخ بهره فاحش بعد از نفوذ نظام سرمایهدارى در کشورهاى اسلامى پیدا شده است.
3 ـ بر فرض بپذیریم که عبارت «اضعافا مضاعفة» در این آیه قید حکم است و نتیجه بگیریم که این آیه تنها رباهاى فاحش را حرام مىکند، باز نمىتوان نتیجه گرفت که در اسلام و قرآن تنها این نوع ربا حرام است؛ چرا که آیات دیگرى در قرآن هست که ربا را به طور مطلق حرام کرده است، مثل آیات: «أَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا»(163) و «یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ»(164) و از همه روشنتر آیه: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَذَرُوا مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إِن کُنْتُم مُؤْمِنِینَ فَإِن لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤوسُ أَمْوَالِکُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ»(165) این آیات(166) به طور کلى هر نوع ربایى را چه نرخ آن کم باشد یا زیاد، تحریم مىکنند و این که برخى از طرفداران نظریه اختصاص تحریم به رباى فاحش گفتهاند: آیه ربا در سوره آلعمران مقیّدِ است و آیات مطلق را قید مىزند،(167) از چند جهت اشکال دارد:
اولاً: حمل مطلق بر مقید جایى است که بین خطاب مطلق و خطاب مقید تنافى و تعارضى باشد و این معمولاً وقتى اتفاق مىافتد که آن دو خطاب از جهت نفى و اثبات، مخالف هم باشند. اما اگر دو خطاب از طرف شارع مقدس برسد که دریکى عملى به نحو مطلق تحریم شده و در دیگرى شکل خاصى از آن عمل حرام گردیده است، منافاتى با هم ندارند و هر دو به حال خود باقى مىمانند؛ نهایت این که گفته مىشود حرمت آن شکل خاص، مورد تأکید است. در مسئله ربا هم مطلب از این قرار است؛ برخى خطابات ربا را به نحو مطلق و برخى (آیه محل بحث) شکل خاصى از ربا را تحریم کردهاند و بین این دو هیچ تنافى و تعارضى نیست تا مطلق را حمل بر مقید کنیم. بنابراین، حکم مىشود که انواع رباحرام است و رباى فاحش حرمت مؤکد دارد.
ثانیا: حمل مطلق بر مقید در جایى است که دلالت خطاب مطلق بر اطلاق از باب ظهور باشد، امّا اگر خطاب مطلق نصّ و صریح در اطلاق باشد، حمل مطلق بر مقید صحیح نیست و در مسئله مورد بحث، مطلب چنین است؛ چون آیه «وَإِن تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤوسُ أَمْوَالِکُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ»(168) به صراحت دلالت دارد که طلبکار در صورت توبه از رباخوارى، تنها حق دارد اصل مالش را بگیرد، و صراحت این آیه در اطلاق نشان مىدهد که وصف «اضعافا مضاعفة» در آیه محل بحث مفهوم ندارد و تنها به عنوان موجبه جزئیه رباى فاحش را حرام مىکند و نسبت به غیرفاحش ساکت است، و این نوع تعابیر متداول است؛ براى مثال، گاهى گفته مىشود: «از استعمال مواد مخدّر خوددارى کنید» و گاهى گفته مىشود: «از استعمال مواد مخدّرى که انسان و خانواده را به تباهى مىکشد خوددارى کنید». در این جا هیچ مخاطبى بین این دو خطاب تنافى نمىبیند تا مطلق را حمل بر مقید کند و نتیجه بگیرد مواد مخدّرى که از جهت کمیت یا کیفیت به درجه نابودى انسان و خانواده نمىرسد، استعمالش اشکال ندارد.
4 ـ اگر از آیات قرآن نتوانستیم به جواب روشنى برسیم، روایات نبى اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم و ائمه اطهار علیهمالسلام در مورد اختصاص یا عدم اختصاص تحریم به رباى فاحش، جواب روشنى براى ما دارند و در روایات متعددى هر نوع زیادى، (کم باشد یا زیاد) ربا و حرام شمرده شده است؛ براى نمونه، به نقل یک حدیث بسنده مىکنیم:
على بن جعفر از برادرش موسى بن جعفر نقل مىکند: از ایشان سؤال کردم در مورد مردى که به کسى صد درهم قرض مىدهد و شرط مىکند پنج درهم یا کمتر یا بیشتر بهره بپردازد. حضرت فرمود: این رباى محض مىباشد.(169)
این حدیث که از جهت سند نیز معتبر است به روشنى دلالت مىکند که نرخ بهره پنج درصدى (پنج درهم براى صد درهم قرض) و حتى کمتر از آن رباست.
نتیجه: از مطالبى که گذشت روشن مىشود که تحریم ربا در دین اسلام اختصاصى به رباى فاحش ندارد و تفسیر قائلین به نظریه تدریج از این آیه نیز، که با قبول اختصاص سعى داشتند با مرحلهاى کردن تحریم از آن شبهه جواب دهند، بدون دلیل است.
از مطالعه تفاسیر و روایات به دست مىآید که آیات ربا در سوره بقره، در سال آخر عمرشریف نبى اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم نازل شدهاند و به اعتقاد غالب مفسران، جزء آخرین آیات نازل شده مىباشند.(170)
چنان که گذشت خداوند متعال در این آیات به طور صریح و قاطع هر نوع ربا را حرام و رباخواران را در ردیف محاربین با خدا و رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم قلمداد مىکند و در مفاد این آیات، اختلافى بین قائلین به نظریه تدریج با علماى دیگر نیست.
از مجموع مطالبى که گذشت به نتایج زیر مىرسیم:
1 ـ آیه 6 سوره مدثر ارتباطى به ربا ندارد و نمىتواند در ردیف آیات ربا به حساب آید.
2 ـ آیه 39 سوره روم به اعتقاد جمعى از مفسران، مربوط به هدیه است و ارتباطى به رباى محرّم ندارد و به اعتقاد جمعى دیگر، همسیاق با آیات سوره بقره بوده، بر تحریم رباى معروف دلالت مىکند. بنابراین، تفسیرى که قائلین نظریه تدریج از این آیه ارائه کردهاند صحیح نیست و هیچ سابقهاى ندارد.
3 ـ آیههاى 160 و 161 سوره نساء از جهت زمانى متأخر از آیه ربا در سوره آلعمران است و بعد از تشریع حرمت ربا براى مسلمانان نازل شدهاند. بنابراین، برداشت قائلین به نظریه تدریج، از این آیات، از جهت زمان نزول و محتوا صحیح نیست.
4 ـ آیه 130 آلعمران هیچ دلالتى بر اختصاص تحریم به رباى فاحش ندارد.
بنابراین، نه تنها هیچ قرینه و شاهدى از آیات و روایات و اقوال مفسرین متقدم و تاریخ اسلام بر تأیید نظریه تدریج نداریم، بلکه تاریخ نزول و محتواى اکثر آیات ربا منافات با آن نظریه دارد و اصولاً با ردّ شبهه اختصاص تحریم به رباى فاحش، فلسفه نیاز به نظریه تدریج هم از بین مىرود.
با توجه به گسترده بودن پدیده رباخوارى در جزیرة العرب که ریشهکن کردن آن نیاز به مبارزه مداوم و طولانى داشت و با توجه به تاریخ نزول آیات ربا و محتواى آنها، به نظر مىرسد خداوند متعال ربا را به صورت دفعى براى مسلمانان تحریم کرد، لکن در مقام اجرا و تثبیت تدریجى عمل نمود؛ به عبارت دیگر، خداوند در سه مرحله مسئله ربا را مطرح کرد:
در مرحله نخست با فرستادن آیه «وَمَا آتَیْتُم مِن رِبا لِیَرْبُوَا فِی أَمْوَالِ النَّاسِ فَلاَ یَرْبُوا عِندَ اللَّهِ»(171)
اعلام کرد که ربا نزد خداوند مشروع نیست و زیادهاى که به عنوان ربا گرفته مىشود نامشروع و حرام است.
در مرحله دوم به فاصله چند سال، با فرستادن آیههاى «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ * وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ»(172) با بیان روشنتر و لسان تهدیدآمیزى مسلمانان را از ربا خوارى نهى کرد و از گرفتارى آتش جهنم بیم داد.
در مرحله سوم در سالهاى آخر عمر پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم با فرستادن آیات سوره بقره، با توبیخ مسلمانانى که هنوز از رباخوارى دست برنداشته بودند، از یک سو به تشریح عواقب دنیوى و اخروى رباخواران پرداخت از سوى دیگر با ابطال توجیه آنان، راههاى توبه و بازگشت را بیان نمود و از جهت دیگر، براى پیامبر و مسلمانان اعلام کرد که اگر از این به بعد کسى اقدام به رباخوارى کند، اعلان جنگ با خدا و رسول خدا داده است و در سایه همین تعالیم بود که رباخوارى به عنوان منفورترین شغل در میان مسلمانان جلوه نمود و به اعتقاد مفسران، بعد از قتل نفس، دومین گناه کبیره به حساب آمد.
در پایان، بیان این نکته لازم است، کسانى که معتقدند وضعیت فعلى کشورهاى اسلامى از جهت ابتلا به ربا همانند وضعیت صدر اسلام است و باید احکام اسلام از جمله ربا را به تدریج پیاده نمود، اگر مقصود این افراد تدریج در اجرا و تثبیت باشد، حرف درستى است و باید متولیان امر و علما، متناسب با میزان اعتقاد مردم و ظرفیتهاى ایمانى جامعه بر پیاده شدن فروعات اسلام تأکید داشته باشند. اما اگر مقصودشان تدریج در مقام تشریع اصل حرمت باشد، به آن معنایى که قائلین به نظریه تدریج مطرح مىکنند و نتیجه بگیرند که براى مثال، ربا براى فلان جامعه هنوز به حدّ حرمت نرسیده و براى آن دیگرى در حد حرمت رباى فاحش است و براى جامعه سوم مطلقا حرام است، این حرف و نتیجهگیرى قطعا باطل است؛ چرا که هیچ فقیه و اندیشمند اسلامى حتى نسبت به احکامى که تدریجى بودن آنها مشهور است (مثل حرمت شرابخوارى) چنین نظرى نداده است و در سیره گفتارى و عملى پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم و ائمه علیهمالسلام حتى نسبت به جوامع تازه مسلمان، هیچ شاهدى بر این مطلب نیست، بلکه بر عکس، متن صلحنامه پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم با مسیحیان نجران نشان مىدهد که حضرت با آنان نیز شرط کرد که از رباخوارى دست بردارند.(173)
1. تفسیر نمونه (چاپ بیستوهشتم: دارالکتب الاسلامیه، 1375 ق) ج 5، ص 70 ـ 74.
2. نحل (16) آیه 67.
3. بقره (2) آیه 219.
4. نساء (4) آیه 43.
5. مائده (5) آیه 90.
6. محمد عبداللّه درّاز، الرّبا فى نظرالقانون الاسلامى (چاپ اول: بیروت، العصر الحدیث، 1407 ق) ص 19.
7. براى مطالعه بیشتر ر.ک: احمد مصطفى مراغى، تفسیر مراغى (چاپ دوم: بیروت، دار احیاءالتراث العربى، 1975 م) ج 1، جزء 3، ص 59 ـ 60 ؛ وهبةالزحیلى، تفسیر المنیر (چاپ اول: بیروت، دارالفکر، 1411 ق) ج 3، ص 91 ـ 93 ؛ محمدعلى صابونى، روائعالبیان (دمشق، مکتبة الغزالى، 1400 ق) ج 1، ص 389 ؛ ناصر مکارمشیرازى و دیگران، همان، ج 2، ص 364؛ سیدمحمدحسین طباطبائى، المیزان فى تفسیر القرآن (چاپ سوم: اسماعیلیان، 1393 ق) ج 2، ص 408 ؛ عبدالرزاق سنهورى، مصادرالحق، ج 3، ص 200 ؛ محمد ابوزهره، بحوث فىالربا، ص 25 ؛ محمد عبدالهادى، الربا والقرض فىالفقهالاسلامى (قاهره، دار الاعتصام، 1985 م) ص 21 ؛ عبداللطیف مشهور، الاستثمار فىالاقتصاد الاسلامى (قاهره، مکتبة مدبولى، 1990 م) ص 161 ؛ یونس رفیقالمصرى، مصرفالتنمیه الاسلامیة، ص 125 و جعفر عباس حاجى، المذهبالاقتصادى فىالاسلام (کویت، مکتبة الالفین، 1987 م) ص 635.
8. طبرسى، تفسیر مجمعالبیان (قم، کتابخانه آیةاللّه نجفىمرعشى، 1403 ق) ج 9، ص 106.
9. عبداللطیف مشهور، همان، ص 161 به نقل از: مجموع فتاوى ابنتیمیه، ج 29، جزء 9، ص 22.
10. نساء (4) آیات 160 ـ 161.
11. آلعمران (3) آیات 130 ـ 131.
12. بقره (2) آیات 275 ـ 279.
13. محمد عبدالهادى،همان، ص 21.
14. بدوى، نظریةالربا المحرّم، ص 242 به نقل از: عبدالعزیز جاویش، مجله اللّواء، 16 ـ 4 ـ 1908.
15. غریب جمال، المصارف و الاعمالالمصرفیه فىالشریعة الاسلامیه و القانون، ص 226.
16. مدثر (74) آیات 1 ـ 7.
17. محمدحسین طباطبائى، همان، ج 20، ص 79.
18. ناصر مکارمشیرازى و دیگران، همان، ج 25، ص 209.
19. عبد على هویزى، تفسیر نورالثقلین (چاپ چهارم: قم، اسماعیلیان، 1370 ق) ج 5، ص 454.
20. محمدحسین طباطبائى، همان، ج 20، ص 82؛ سید قطب، فى ظلالالقرآن (چاپ هفتم: بیروت، دار احیاءالتراث العربى، 1391 ق) ج 8، ص 360؛ محمد بن جریر طبرى، جامعالبیان فى تأویل القرآن (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1412 ق) ج 29، ص 94؛ طبرسى، همان، ج 10، ص 385.
21. عبدعلى هویزى، همان، ج 5، ص 454.
22. طبرسى، همان، ج 10، ص 385؛ محمد بن جریر طبرى، همان، ج 29، ص 93؛ زمخشرى، الکشاف (چاپ سوم: بیروت، دار الکتاب العربى، 1407 ق) ج 4، ص 646؛ محمد قرطبى، الجامع لاحکامالقرآن، (بیروت، دار احیاء التراث العربى) ج 19، ص 68؛ ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم (چاپ دوم: بیروت، دارالنصیر، 1412 ق) ج 4، ص 466؛ عبداللّه شبر، تفسیر القرآن (چاپ دوم: بیروت، دار احیاء التراث العربى) ص 538 و آلوسى، روحالمعانى، ج 29، ص 119.
23. طبرسى، همان، ج 10، ص 385؛ محمد بن جریر طبرى، همان، ج 29، ص 94.
24. محمد بن جریر طبرى، همان و ابوبکر جصاص، احکامالقرآن (بیروت، دارالکتب العربى، 1406 ق) ج 5، ص 365.
25. زمخشرى، همان، ج 4، ص 646 .
26. طبرسى، همان، ج 10، ص 385.
27. فخر رازى، تفسیر کبیر (قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1411 ق) ج 30، ص 194 و طنطاوى، الجواهر فى تفسیرالقرآن (چاپ چهارم: بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1412 ق) ج 24، ص 300.
28. ابوبکر جصاص، همان، ج 5، ص 368 و ناصر مکارمشیرازى و دیگران، همان، ج 25، ص 258.
29. طبرسى، همان.
30. عبداللطیف مشهور، همان به نقل از: مجموع فتاواى ابنتیمیه، جلد 29، جزوه 9، ص 22.
31. آلوسى، روحالمعانى فى تفسیر القرآن (چاپ چهارم: بیروت، دار احیاء التراث العربى، 14005 ق) ج 21، ص 16.
32. محمد قرطبى، همان، ج 14، ص 1.
33. محمدحسین طباطبائى، همان، ج 16، ص 185.
34. همان، ج 2، ص 408.
35. عن ابى عبداللّه( علیهالسلام ) قال: الربا رباءان: ربا یؤکل و ربا لایؤکل؛ فامّاالذى یؤکل فهدیتک الىالرّجل تطلب منه الثواب افضل منها فذلک الربا الذى یؤکل و هو قولاللّه عز و جل «و ما آتیتم من ربا لیربوا فى اموالالناس فلا یربوا عنداللّه» و امّاالذى لایؤکل فهو الذى نهىاللّه عزّ و جل عنه و اوعد علیهالنار (حرعاملى، وسائلالشیعه، (چاپ پنجم: بیروت، داراحیاءالتراث العربى، 1938 م)، ج 12، کتابالتجارة، ابواب الربا، ب 3، ح 1).
36. الربا ربوان: ربا حلال و ربا حرام؛ فامّاالربا الحلال فهوالذى یهدى یلتمس ما هو افضل منه و ... (محمد قرطبى، همان، ج 14، ص 36).
37. ر.ک: شیخ طوسى، التبیان (بیروت، دار احیاء التراث العربى) ج 8، ص 284؛ میرزا محمد مشهدى، کنز الدقائق (قم، مرکز نشر اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1407 ق) ج 7، ص 600؛ محمد قرطبى، همان، ج 14، ص 36؛ ابوبکر جصاص، همان، ج 5، ص 217؛ ابن عربى، احکام القرآن (چاپ اول: بیروت، دار الفکر، 1408 ق)؛ طنطاوى، همان، ج 15، ص 76 و سید قطب، همان، ج 6، ص 460.
38. محمد قرطبى، همان، ج 14، ص 36.
39. آلوسى، همان، ج 21، ص 45.
40. ابوبکر جصاص، همان، ج 5، ص 218.
41. بقره (2) آیه 276.
42. زمخشرى، همان، ج 3، ص 481.
43. شیخ طوسى، همان، ج 8، ص 254.
44. آلوسى، همان، ج 21، ص 45.
45. محمدحسین طباطبائى، همان، ج 2، ص 408 و ج 16، ص 185.
46. طبق نقل مفسران و آشنایان به علوم قرآن، سورههاى مدنى به ترتیب نزول عبارت بودند از: سوره بقره، انفال، آلعمران، احزاب، ممتحنه و نساء. پس سوره نساء ششمین سوره از سورههاى مدنى و نود و دومین سوره نازله بر پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم مىباشد، در حالى که سوره آلعمران سومین سوره مدنى و هشتاد و نهمین سوره نازله مىباشد (هاشمزاده هریسى، شناخت سورههاى قرآن، ص 78 به بعد و ر.ک: ص 149 و 155).
47. جعفر مرتضى عاملى، الصحیح فى سیرةالنبى، ج 4، ص 124 ـ 126، با تلخیص.
48. طبرسى، همان، ج 3، ص 133.
49. هاشمزاده هریسى، همان، ص 149.
50. فخر رازى، همان، ج 9، ص 2؛ محمد بن جریر طبرى، همان، ج 4، ص 72 و محمد صادقى، الفرقان فى تفسیرالقرآن (چاپ دوم: قم، اسماعیلیان، 1408 ق) ج 4، ص 377.
51. ابن کثیر، همان، ج 1، ص 351.
52. محمدحسین طباطبائى، همان، ج 4، ص 19.
53. ر.ک: شیخ طوسى، همان، ج 2، ص 587؛ طبرسى، همان، ج 2، ص 502؛ فیضکاشانى، تفسیر صافى (بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات) ج 1، ص 380؛ محمد قرطبى، همان، ج 4، ص 202؛ جلالالدین سیوطى، الدرالمنثور (قم، کتابخانه آیةاللّه نجفىمرعشى، 1404 ق) ج 2، ص 71؛ عبداللّه شبّر، همان، ص 99؛ اردبیلى، احکام القرآن (تهران، المکتبة المرتضویه) ص 436؛ زمخشرى، همان، ج 1، ص 404؛ بیضاوى، انوارالتنزیل و اسرار التأویل (بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1410 ق) ج 1، ص 180 و سید قطب، همان، ج 2، ص 74.
54. محمد بن جریر طبرى، همان، ج 4، ص 59 و رشید رضا، تفسیر المنار (بیروت، دار المعرفه) ج 4، ص 123.
55. فخر رازى، همان، ج 9، ص 2.
56. تفسیر مراغى، ج 1، جزء 3، ص 61؛ رفیق مصرى، الجامع فى اصولالربا، ص 38 ـ 39 و مرتضى مطهرى، ربا ـ بانک ـ بیمه (چاپ اول: تهران، صدرا، 1364) ص 197.
57. شیخ طوسى، همان، ج 2، ص 587؛ طبرسى، همان، ج 2، ص 502.
58. بقره (2) آیه 275.
59. همان، آیه 276.
60. همان، آیات 278 ـ 279.
61. ترجمه و توضیح آنها در بیان مرحله پنجم گذشت.
62. غریب جمال، المصارف و الاعمالالمصرفیه فىالشریعة الاسلامیه والقانون، ص 226.
63. بقره (2) آیه 279.
64. على بن جعفر عن اخیه موسى بن جعفر( علیهالسلام ) قال: سألته عن رجل اعطى رجلاً مأة درهم على ان یعطیه خمسة دراهم او اقلّ او اکثر قال: هذا الرباالمحض (حر عاملى، همان، ج 13، ص 108).
65. شیخ طوسى، همان، ج 2، ص 369؛ طبرسى، همان، ج 2، ص 394؛ محمد بن جریر طبرى، جامعالبیان، ج 3، ص 75؛ ابن کثیر، همان، ج 1، ص 310 و جلالالدین سیوطى، همان، ج 1، ص 369 و 370.
66. روم (30) آیه 39.
67. آل عمران (3) آیات 130 ـ 131.
68. ابن اثیر، الکامل فى التاریخ (بیروت، دار بیروت للطباعة و النشر، 1402 ق) ج 2، ص 294.