ثمرات فقهی- اقتصادی دفعی یا تدریجی بودن تحریم ربا در قرآن

پدیدآورسیدعباس موسویان

نشریهاقتصاد اسلامی

شماره نشریه1

تاریخ انتشار1389/12/07

منبع مقاله

share 994 بازدید
ثمرات فقهی- اقتصادی دفعی یا تدریجی بودن تحریم ربا در قرآن

سید عباس موسویان
مقدمه

از تفاوت‏هاى اساسى اقتصاد اسلامى با سایر نظام‏ها، تحریم ربا و بهره است و این در حالى است که امروزه قرض‏هاى با بهره، به شکل اوراق قرضه، وام‏ها و سپرده‏هاى بانکى از مهم‏ترین ابزارهاى پیشرفت اقتصادى به حساب مى‏آید. بر این اساس، برخى صاحب‏نظران کوشیده‏اند راه حلى براى این مسئله پیدا کنند. از جمله این راه حل‏ها، نظریه اختصاص رباى محرم به رباى فاحش بود که به تبع اقتصاددانان مسیحى از سوى برخى اندیشمندان مسلمان مطرح گردید. در جواب از آن، نظریه تدریجى بودن تحریم ربا مطرح شد و نشان داد که قرآن بر فرض هم در بعضى مراحل، خصوص رباى فاحش را حرام کرده باشد، در مرحله نهایى آن را به طور کلى تحریم نموده است. در حال حاضر نظریه سومى که قصد کاربردى کردن مفاهیم قرآن را دارد وارد گفت‏وگو شده است و در عین پذیرش تحریم مطلق ربا، معتقد است همانند وضعیت صدر اسلام، در وضعیت کنونىِ کشورهاى اسلامى، تحقق کامل احکام ربا مقدور نیست، از این رو در مقام اجرا باید شیوه تحریم تدریجى را در پیش گرفت. مقاله‏اى که در پیش رو دارید به نقد و بررسى نتایج فقهى ـ اقتصادى این نظریه‏ها مى‏پردازد.

کیفیت تشریع احکام

آیات قرآن و احکام نورانى اسلام به تدریج و طى 23 سال به تناسب شرایط اجتماعى و آمادگى امت اسلامى بر پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نازل مى‏شد و توسط آن حضرت به اطلاع مردم مى‏رسید. بدین ترتیب ،پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از یک سو با گسترش تعالیم اثباتى اسلام روح ایمان و اخوت را در جامعه مى‏گستراند و از سوى دیگر، با مبارزه با بینش‏ها، پندارها و رفتارهاى غلط جاهلى زمینه‏هاى شرک و بت‏پرستى و ظلم و عداوت را از بین مى‏برد.
مبارزه اسلام با پدیده‏هاى نامطلوب اجتماعى دو گونه بود: با مواردى مانند بت‏پرستى که تضاد قطعى و صریح با تعالیم نورانى اسلام داشت، به صورت دفعى و قاطع برخورد مى‏کرد و در مواردى که از یک سو تضاد صریح با اسلام نداشت و از سوى دیگر به صورت یک عادت فراگیر درآمده بود، به صورت تدریجى مبارزه مى‏کرد که برداشتن شرابخوارى از این قبیل است.
شرابخوارى قبل از ظهور اسلام رواج فوق‏العاده داشت و به صورت یک بلاى عمومى درآمده بود، به طورى که اگر اسلام مى‏خواست بدون رعایت اصول روانى و اجتماعى با این بلاى عمومى به مبارزه برخیزد، ممکن نبود؛ لذا از روش تحریم تدریجى و آماده ساختن افکار عمومى استفاده کرد و شرابخوارى را در چهار مرحله تحریم نمود.(106)
در مرحله نخست خداوند به ناپسند بودن این عمل اشاره کرد و فرمود:
از میوه‏هاى درخت نخل و انگور، مسکرات و روزى‏هاى پاکیزه فراهم مى‏کنید.(107)
در این آیه «سکر» به معنى شراب مسکر، در مقابل رزق حسن قرار داده شده است و این دلالت بر ناپسند بودن آن در پیشگاه خداوند دارد، ولى عادت زشت شرابخوارى در میان اعراب ریشه‏دارتر از آن بود که با این اشاره‏ها ریشه‏کن شود، علاوه بر این که اعراب جاهلى از طریق شراب درآمد اقتصادى داشتند که حاضر نبودند به سادگى از آن دست بردارند. به این جهت در مرحله دوم لحن قرآن تغییر کرد و خطاب به پیامبر فرمود:
درباره شراب و قمار از تو سؤال مى‏کنند. بگو: در آن دو، گناهى بزرگ و سودهایى براى مردم است، ولى گناهشان از سودشان بزرگ‏تر است.(108)
در مرحله سوم با بیان گویاتر مى‏فرماید:
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! در حال مستى به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه مى‏گویید.(109)
مفهوم آیه این نبود که در غیر حال نماز، نوشیدن شراب مجاز است، بلکه در پى تحریم تدریجى و مرحله به مرحله شراب بود و به عبارت دیگر، آیه نسبت به غیر حال نماز سکوت داشت و صریحا چیزى نمى‏گفت.
بالأخره بعد از آشنایى مسلمانان با احکام اسلام و آمادگى فکرى آنان براى ریشه‏کن کردن این مفسده بزرگ اجتماعى، دستور نهایى با صراحت کامل و بیان قاطع، نازل گردید:
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! شراب و قمار و بت‏ها و تیرهاى قرعه، پلید و از عمل شیطان‏اند. پس از آن‏ها دورى گزینید، باشد که رستگار شوید.(110)

نظریه تشریع تدریجى حرمت ربا

گروهى از مفسران و محققان اقتصاد اسلامى، تحریم ربا را همانند تحریم شرابخوارى به صورت تدریجى مى‏دانند. این افراد معتقدند: در عصر ظهور اسلام در جزیرة‏العرب، رباخوارى چنان گسترده بود که امکان تحریم دفعى آن وجود نداشت، لذا خداوند متعال با فرستادن آیات مختلف از آغاز بعثت، ربا را مورد نکوهش قرار داد و به تدریج زمینه تحریم قاطع و فراگیر آن را فراهم نمود.
از بررسى آثار نویسندگان اسلامى به دست مى‏آید که نظریه تدریجى بودن تحریم ربا را نخست استاد اسماعیل خلیل در سال 1326 ق، ضمن سلسله درس‏هایى که در قاهره داشت، بیان نمود. سپس دکتر محمد عبداللّه‏ درّاز آن را در کنفرانسى که به سال 1951 م در پاریس تشکیل شده بود، مطرح ساخت و در کتاب الربا فى نظرالقانون الاسلامى منتشر کرد(111) و بعد از وى دانشوران زیادى به تبعیت از او یا با تحقیق مستقل، این نظر را پذیرفتند.(112) این گروه از علما گرچه در جزئیات مسئله با هم اختلاف دارند (به طورى که بعضى از آن‏ها مراحل تشریع را سه مرحله، برخى چهار مرحله و برخى پنج مرحله مى‏دانند) لکن همگى بر این باورند که تحریم ربا همانند تحریم شرابخوارى طى مراحلى به تدریج صورت گرفت. نخست به صورت موعظه و نصیحت بود، سپس تحریم جزئى اعمال گردید و سرانجام به شکل قطعى و کلى تحریم شد.
قبل از اظهارنظر پیرامون صحت یا عدم صحت نظریه تدریجى بودن تحریم ربا، ابتدا مراحل تشریع حرمت را مطابق این نظریه مطرح مى‏کنیم، سپس با تفسیر آیات مربوطه، به نقد و بررسى این نظریه مى‏پردازیم.

مراحل تشریع حرمت ربا

چنان که گذشت قائلین به نظریه تدریج، از جهت کمّ و کیف مسئله دیدگاه واحدى ندارند. در این جا به طرح دیدگاه پنج مرحله‏اى مى‏پردازیم که دیدگاه‏هاى دیگر را نیز در بر دارد.

مرحله نخست: تحریم ربا براى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم

برخى از قائلین به نظریه تدریج معتقدند اولین آیه‏اى که در ارتباط با ربا نازل شده، آیه ششم سوره مدثر است که خطاب به پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم مى‏فرماید:
وَلاَ تَمْنُن تَسْتَکْثِرُ؛ منّت مگذار و فزونى مطلب.
طبرسى از ابى‏مسلم نقل مى‏کند که این آیه بر نهى از ربا دلالت دارد و به پیامبر مى‏گوید: چیزى را عطا نکن در حالى که بیش از آن چه که داده‏اى مطالبه کنى.(113) از نویسندگان متأخر نیز دکتر عبداللطیف مشهور گفته است: این آیه اولین اشاره از طرف خداوند متعال در مورد تحریم رباست و او این برداشت را به «ابن‏تیمیه» نسبت مى‏دهد و مدّعى است کسى جز وى این نکته را متوجه نشده است.(114)

مرحله دوم: ناپسند شمردن رباخوارى

اکثر قائلین به نظریه تدریج معتقدند: خداوند متعال با فرستادن آیه 39 سوره روم اعلام کرد که رباخوارى از دیدگاه خداوند عملى ناپسند و نامطلوب است:
وَمَا آتَیْتُم مِن رِبا لِیَرْبُوَا فِی أَمْوَالِ النَّاسِ فَلاَ یَرْبُوا عِندَ اللَّهِ وَما آتَیْتُم مِن زَکَاةٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ؛ آن‏چه به‏عنوان ربا مى‏پردازید تا در اموال مردم فزونى یابد، نزد خدا فزونى نخواهد یافت و آن‏چه را به عنوان زکات مى‏پردازید و تنها رضاى خدا را مى‏طلبید (مایه برکت است، و) کسانى‏که چنین مى‏کنند داراى پاداش مضاعف‏اند.
این آیه اولین هشدارى بود که از جانب خداوند در مورد ربا براى مردم نازل شد. در این آیه خداوند متعرض حکم تحریم ربا نمى‏شود، بلکه تنها مى‏فرماید که ربا مورد پسند خدا نیست و به آن پاداش نمى‏دهد، به خلاف اموالى که در راه او به عنوان صدقه داده مى‏شود که آن‏ها را برکت مى‏دهد. بدین ترتیب خدا ادعاى کسانى را رد مى‏کند که مى‏گفتند: «ما با دادن قرض ربوى به نیازمندان کمک مى‏کنیم تا بتوانند مایحتاج زندگى‏شان را به دست آورند و از این طریق به خدا نزدیک مى‏شویم».

مرحله سوم: نقل حکایت عبرت‏آموز رباخوارى یهود

قائلین به نظریه تدریج معتقدند: خداوند متعال در مرحله بعد با نقل داستان رباخوارى یهود و این که آنان به خاطر این عمل ناپسند هم در دنیا جریمه شدند و هم در آخرت عذابى دردناک در انتظارشان هست، به مسلمانان هشدار داد که منتظر تشریع چنین حکمى با چنین پیامدهایى باشند:
فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِیلِ اللّهِ کَثِیرا *
وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَکْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ مِنْهُمْ عَذَابا أَلِیما؛(115) پس به سزاى ستمى که از یهودیان سر زد و به سبب آن که (مردم را) بسیار از راه خدا باز داشتند، چیزهاى پاکیزه‏اى را که بر آنان حلال شده بود حرام گردانیدیم، و (به سبب) رباگرفتنشان ـ با آن که از آن نهى شده بودند ـ و به ناروا مال مردم خوردنشان. و ما براى کافران آنان عذابى دردناک آماده کرده‏ایم.
ظهور این آیه اگرچه در ارتباط با قوم یهود است لکن قرار گرفتن ربا در ردیف جرایمى چون ظلم، بازداشتن مردم از راه خدا و خوردن اموال مردم به ناحق که حرمتشان شدید و قطعى است و اختصاص به آیین خاصى ندارد، براى مسلمانان هشدار بود که به زودى ربا براى آنان نیز تحریم خواهد شد.

مرحله چهارم: تحریم رباى فاحش

به اعتقاد قائلین به نظریه تدریج، خداوند متعال در این مرحله با فرستادن آیاتى از قرآن، نوع خاصى از ربا یعنى رباى فاحش را براى مسلمانان تحریم کرد و فرمود:
یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ * وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ؛(116) اى‏کسانى ایمان آورده‏اید، ربا را چندین برابر مخورید و از خدا پروا کنید، باشد که رستگار شوید، و از آتشى که براى کافران آماده شده است بترسید.
همان‏طورکه در تحریم تدریجى شرابخورى، در مرحله سوم بعضى از مصادیق شرابخورى تحریم شد، در این مرحله از تحریم ربا نیز مصادیق خاصى از رباخوارى، مصادیقى که در آن‏ها ربا به چند برابر اصل بدهى مى‏رسد (رباى فاحش و نرخ بهره‏هاى بالا) براى مسلمانان تحریم شد.

مرحله پنجم: تحریم قاطع و کلى ربا

در این مرحله خداوند با فرستادن آیاتى دیگر، به صورت قاطع، روشن و کلى هر نوع رباخوارى را ممنوع کرد و آن را از مصادیق پیکار با خدا و رسول خدا قلمداد نمود:
الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ * یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثِیمٍ * ... یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَذَرُوا مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إِن کُنْتُم مُؤْمِنِینَ * فَإِن لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤوسُ أَمْوَالِکُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ؛(117) کسانى‏که ربا مى‏خورند، برنمى‏خیزند مگر مانند برخاستن کسى که شیطان بر اثر تماس، آشفته‏اش کرده است. این بدان سبب است که آنان گفتند، داد و ستد مانند رباست، و حال آن که خدا داد و ستد را حلال و ربا را حرام گردانیده است. پس، هر کس، اندرزى از جانب پروردگارش بدو رسید و (از رباخوارى) باز ایستاد، آن چه گذشته، از آنِ اوست، و کارش به خدا واگذار مى‏شود، و کسانى که (به رباخوارى) بازگردند، آنان اهل آتش‏اند و در آن ماندگار خواهند بود. خدا از (برکت) ربا مى‏کاهد و بر صدقات مى‏افزاید و خداوند هیچ ناسپاس گناه‏کارى را دوست نمى‏دارد. ... اى کسانى که ایمان آورده‏اید از خدا پروا کنید، و اگر مؤمنید، آن چه از ربا باقى مانده است واگذارید و اگر (چنین) نکردید، بدانید به جنگ با خدا و فرستاده وى، برخاسته‏اید و اگر توبه کنید، سرمایه‏هاى شما از آنِ خودتان است، نه ستم مى‏کنید و نه ستم مى‏بینید.
چنان‏که از آیات فوق بر مى‏آید، در این مرحله هر ربایى، چه فاحش و چه غیرفاحش، به صورت قاطع و روشن تحریم شد و رباخواران به انواع گرفتارى‏هاى دنیوى و اخروى تهدید شدند.
بدین ترتیب، خداوند از همان آغاز بعثت متناسب با شرایط روحى و اجتماعى امت اسلامى، با فرستادن آیات مختلف، زمینه را براى مبارزه با پدیده شوم رباخوارى که شبه جزیره عربستان را فراگرفته بود فراهم نمود و در سال‏هاى آخر عمر شریف پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، با فرستادن آیات صریح و قاطع سوره بقره، رباخوارى را از جامعه اسلامى ریشه‏کن کرد؛ به طورى که تا صد سال اخیر و رواج بانکدارى ربوى و نفوذ نظام سرمایه‏دارى در کشورهاى اسلامى، ربا و رباخوارى از معاصى بزرگ به حساب مى‏آمد و کم‏تر کسى جرئت نزدیک شدن به آن را داشت.

آثار و نتایج نظریه تدریج

هر نظریه علمى، گذشته از بحث علمى که در حدّ خود براى اندیشوران مطلوب است، معمولاً آثار و نتایج نظرى و کاربردى به همراه دارد. نظریه تدریجى‏بودن تحریم ربا نیز علاوه‏بر جهات علمى از حیث نظرى و کاربردى دو ثمره مهم همراه دارد.

الف ـ ثمره نظرى نظریه تدریج

بعد از رنسانس و فروپاشى حاکمیت کلیسا بر کشورهاى اروپایى، تفسیرهاى جدیدى از متون دینى و تعالیم حضرت مسیح ارائه شد که تفسیر جدید ربا، از آن موارد است. تا عصر روشنگرى، علماى مسیحیت همانند علماى اسلام، هر نوع زیاده در مقابل قرض را ربا وحرام مى‏دانستند ولى از آن تاریخ به بعد، به تدریج این فکر مطرح شد که بین ربا و بهره عادلانه فرق هست و ربا اختصاص به مواردى دارد که بهره قرض، فاحش و غیرمتعارف باشد.
بعد از گسترش روابط مسلمانان با اروپا و نفوذ تدریجى نظام سرمایه‏دارى در کشورهاى اسلامى و تأسیس بانک‏هاى غربى در این کشورها، زمینه طرح این شبهه به وجود آمد که: «در اسلام نیز مانند مسیحیت تنها بهره‏هاى فاحش و غیرعادلانه حرام است». پیرو همین فکر در اواخر قرن نوزدهم، مباحثات زیادى بین دولت عثمانى و صاحبان بانک‏ها و مؤسسات پولى از یک طرف و علماى آن کشور از طرف دیگر، درباره ربا و بهره مطرح شد و در نهایت کار به آن‏جا کشید که جمعى از علماى اهل سنت به حلال بودن بهره‏هاى کم، حکم دادند و در بیانیه‏اى در دهم شوال 1328 ق اعلام نمودند:
مشایخ اسلام مقرر داشته‏اند که اموال ودیعه گذاشته شده در بانک، یا اموال قرض گرفته شده و برگردانده شده و مبالغى که از بانک گرفته مى‏شود یا به هر صورتى در آن‏جا مى‏ماند، تا موقعى که با بهره‏هاى اندک باشد حلال است.(118)
یکى از مستندات این گروه بر این ادعا، آیه 130 آل عمران مى‏باشد؛ براى مثال، شیخ عبدالعزیز جاویش از علماى الازهر مصر در این‏باره مى‏گوید: طبق آیه شریفه «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافا مُضَاعَفَةً» خداوند متعال مطلق ربا را حرام نکرد، بلکه آن ربایى را حرام نمود که وصف «أَضْعَافا مُضَاعَفَةً» داشته باشد؛ یعنى بهره آن چند برابر اصل بدهى گردد.(119) بعد از جاویش، افراد بسیارى جهت تجویز بهره‏هاى اندک به این آیه استناد کردند؛ به طورى که امروزه در قانون مدنى اکثر کشورهاى عربى، نرخ بهره‏هاى کم، ربا تلقى نشده است.(120)
یکى از نقاط مثبت نظریه تدریج این بود که قائلین آن نظریه با منطقى روشن در مقابل شبهه مذکور ایستادند و گفتند: در مسائلى که قرآن به صورت تدریجى مطرح کرده است، نمى‏توان به مراحل متوسط استناد کرد، بلکه بایستى به مرحله نهایى و آیات نازله در آخرین مرحله استدلال نمود. پس همان‏طورکه نمى‏توان به آیات مرحله سوم شرابخوارى استناد کرد و حرمت شرابخوارى را به شرابخوارى موقع نماز منحصر نمود، در مسئله تحریم ربا نیز نمى‏توان به آیات سوره آل عمران استدلال نمود؛ بلکه بایستى به آیات سوره بقره که در آخرین مرحله به صورت قطعى و کلى ربا را تحریم مى‏کنند، استناد کرد.

ب ـ ثمره کاربردى نظریه تدریج

مطابق استدلال قائلین به نظریه تدریج، از آن جا که عمل رباخوارى گسترش فوق‏العاده‏اى در جزیرة‏العرب آن روز داشت و امکان مبارزه دفعى و قاطع نبود، خداوند متعال با فرستادن آیات مختلف در مراحل چهار یا پنج‏گانه، با این عمل ناپسند، به مبارزه پرداخت و در نهایت در سال‏هاى واپسین عمر پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به تحریم کلى و قاطع اقدام نمود. از این شیوه برخورد، استفاده مى‏کنیم که اگر امروزه جامعه‏اى از جهت ابتلا و گسترش معاملات ربوى شرایط عصر نبوى را داشت، باید در مبارزه با رباخوارى روش تدریج را در پیش گیرد و از آن جا که غالب کشورهاى اسلامى امروزه در سطح وسیعى از جهت بازارهاى مالى و نظام بانکى به معاملات ربوى مبتلا هستند، نمى‏توان تحول دفعى و تغییر قاطع را انتظار داشت، بلکه علماى اسلام و متولیان امر باید با تبلیغ و موعظه و اتخاذ تدابیر لازم، زمینه را براى مبارزه تدریجى و حذف کامل ربا فراهم کنند.

نقد و بررسى نظریه تدریج

براى ارزیابى علمى نظریه تدریج، آیات مراحل پنج‏گانه را از جهت زمان نزول و محتوا مورد بررسى قرار مى‏دهیم و در این بررسى تنها به مطالبى مى‏پردازیم که در تأیید و یا ردّ نظریه فوق دخالت دارد.

بررسى مرحله نخست (سوره مدثر، آیه 6)

براى بررسى دقیق آیه مرحله نخست لازم است آیات قبل از آن، مورد توجه قرار گیرد.
یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنذِرْ وَرَبَّکَ فَکَبِّرْ وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ وَلاَ تَمْنُن تَسْتَکْثِرُ وَلِرَبِّکَ فَاصْبِرْ؛(121) اى کشیده رداى شب بر سر، برخیز و بترسان. و پروردگار خود را بزرگ دار. و لباس خویش را پاک کن. و از پلیدى دور شو. و منت مگذار و فزونى مطلب. و براى پروردگارت شکیبایى کن.

زمان و شأن نزول

این سوره جزء اولین سوره‏هایى است که بر پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نازل شده است؛ به‏طورى‏که گفته‏اند: اولین آیاتى که بر پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نازل شد، هفت آیه نخست این سوره بود و نیز گفته‏اند: بعد از سوره علق این‏ها اولین آیات بود و به باور برخى، اولین آیاتى که بعد از علنى شدن دعوت اسلام نازل شد، این هفت آیه است.(122)
از میان شأن نزول‏هایى که براى این آیات نقل شده، آن‏چه با سیاق آن‏ها تناسب دارد این‏است که: سران مشرکان عرب در آستانه موسم حج به شور پرداختند که در برابر سؤالات مردمى که از اطراف به مکه مى‏آیند و مطالبى درباره ظهور پیامبر اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم شنیده‏اند، چه بگویند؟ اگر هر کدام جواب جداگانه‏اى بدهند، اثر منفى خواهد گذاشت، پس باید با وحدت کلمه به مبارزه تبلیغاتى بر ضد پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم برخیزند. نتیجه گفت‏وگو این شد که بهتر از همه این است که بگویید: ساحر است! زیرا یکى از آثار پدیده سحر، جدایى افکندن میان دو همسر و پدر و فرزند است و پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به گمان ایشان، با عرضه آیین اسلام، چنین کارى را انجام داده بود. این سخن به گوش رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم رسید. سخت ناراحت شد، غمگین به خانه آمد و در بستر آرمید. پس آیات فوق نازل شد و او را دعوت به قیام و مبارزه کرد.(123)

تفسیر آیه

در تفسیر آیه «وَلاَ تَمْنُن تَسْتَکْثِرُ» بین مفسران اختلاف است و مى‏توان نظرات آنان را در نُه معنا جمع‏بندى کرد:
1 ـ مقصود این است که: اى پیامبر! وقتى اوامر الهى را امتثال کردى، یعنى قوم خود را انذار کردى و پروردگار خود را بزرگ شمردى و جامه‏ات را تطهیر کردى و از پلیدى‏ها دورى نمودى، بر خداوند منت مگذار؛ در حالى که اطاعت خود را بزرگ و بسیار ببینى و نسبت به آن عُجب ورزى. روایتى نیز بر همین مضمون از امام صادق علیه‏السلام نقل شده است:
لا تَسْتَکْثِرْ ما عَمِلْتَ مِنْ خَیْرٍ لِلّه؛ اى پیامبر! کار نیکى را که براى خدا انجام مى‏دهى هرگز زیاد مشمار.(124)
مفسران زیادى چون علامه طباطبائى، سیدقطب، طبرى و ربیع بن انس، این معنا را پسندیده و گفته‏اند: این بهترین معنایى است که با سیاق آیات تناسب دارد.(125)
2 ـ اى پیامبر! چیزى به مردم هدیه نده، به امید این که بیش‏تر از آن را به تو هدیه دهند.
این معنا نیز در روایات آمده است:
لا تُعْطِ تَلْتَمِسْ اَکْثَرَ مِنْها؛(126) چیزى را به دیگرى عطا مکن که انتظار بیش‏تر از آن را داشته باشى.
از مفسران، ابن‏عباس، مجاهد، قتاده، نخعى، ضحاک، عکرمه، زمخشرى، طبرسى، قرطبى، ابن‏کثیر، شبّر و آلوسى این معنا را پذیرفته‏اند.(127)
اکثر این گروه گفته‏اند: این حکم اختصاص به پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم دارد و براى مردم جایز است به امید گرفتن هدیه بیش‏تر به یکدیگر هدیه دهند. برخى نیز چون زمخشرى گفته‏اند: در آیه دو احتمال هست: اگر مقصود از نهى، تحریم باشد، اختصاص به پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم دارد، امّا اگر مراد کراهت و تنزیه باشد، عام است و شامل مسلمانان نیز مى‏گردد.
3 ـ اى پیامبر! به خاطر نعمت نبوت و قرآنى که خداوند به تو عطا فرموده است، بر مردم منت مگذار، تا بدین وسیله اجر بیش‏ترى از آنان بگیرى. این معنا را مفسران از ابن‏زید نقل کرده‏اند.(128)
4 ـ اى پیامبر! به خیال این که طاعت تو بسیار است، در انجام وظیفه سست مشو. این معنا از مجاهد نقل شده است.(129)
5 ـ اى پیامبر! وقتى به مردم چیزى عطا مى‏کنى بر آنان منت مگذار و بخشش خود را بسیار ندان. این معنا را زمخشرى مطرح کرده است.(130)
6 ـ از زید بن اسلم نقل شده که: اى پیامبر! وقتى هدیه‏اى به کسى مى‏بخشى، به خاطر پروردگارت باشد و صبر کن تا پاداش دهنده‏ات او باشد.(131)
7 ـ اى پیامبر! در مقابل آن چه از امور دینى به مردم یاد مى‏دهى، بر آنان منت مگذار و عمل خود را زیاد مپندار. این معنا را فخر رازى به عنوان یک احتمال مطرح کرده و طنطاوى آن را پذیرفته است.(132)
8 ـ بعضى از مفسران معناى عامّى رامطرح ساخته و معانى گذشته را تحت آن قرار داده‏اند: اى پیامبر! در مقابل هیچ کارى (انجام تکالیف، نبوت، هدایا و غیره) بر هیچ‏کس (خدا، مردم) منت مگذار و آن عمل را بزرگ مشمار.(133)
9 ـ اى پیامبر! اگر به کسى قرض مى‏دهى براى این نباشد که بیش‏تر از آن را مطالبه کنى.
چنان که قبل از این گفتیم، این معنا را طبرسى از ابى‏مسلم نقل مى‏کند. وى معتقد بود: خداوند با این آیه از رباخوارى نهى فرموده است.(134) عبداللطیف مشهور از نویسندگان معاصر اهل سنت نیز گفته است: این آیه اولین اشاره از طرف خداوند متعال در مورد تحریم رباست و این برداشت را به ابن‏تیمیه نسبت داده است.(135)
با توجه به سیاق آیات قبل و بعد و با توجه به زندگى پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم که هیچ سابقه رباخوارى از ایشان نقل نشده است و با توجه به این که غالب مفسران معنایى غیر از معناى نهم از آیه شریفه فهمیده‏اند، حمل آیه بر معناى نهم و قرار دادن آن از آیات تحریم ربا، به شدت ضعیف و موهون است. بنابراین، این آیه نمى‏تواند مؤیّد نظریه تدریج باشد و از آیات مراحل تحریم ربا به حساب آید.

بررسى مرحله دوم (سوره روم، آیه 39)

زمان نزول آیه

معروف است که تمام سوره روم مکى است؛ به طورى که برخى از مفسران بر این امر ادعاى اجماع(136) و عدم خلاف کرده‏اند.(137) البته علامه طباطبائى در ذیل این آیه مى‏گوید: این آیه و آیات پیش از آن به آیات مدنى شبیه‏ترند تا به مکى، و این که بعضى ادعاى وجود روایت یا اجماع بر مکى بودن آن نموده‏اند، گفته آنان اعتبارى ندارد. با وجود این،(138) خود علامه در تفسیر آیات رباى سوره بقره، همین آیه سوره روم را مکى مى‏داند.(139)

تفسیر آیه

در تفسیر این آیه مفسران شش معنا مطرح کرده‏اند:
1 ـ تعداد زیادى معتقدند که این آیه در مورد هدیه و عطیّه است و ارتباطى به رباى حرام ندارد؛ یعنى خداوند مى‏فرماید: آن هدایایى که به منظور دریافت پاداشى بیش‏تر و بهتر به مردم مى‏دهید، پیش خداوند ارزشى ندارد؛ زیرا در این گونه هدایا، نه استحقاق فرد در نظر گرفته مى‏شود و نه شایستگى‏ها و اولویت‏ها، بلکه تمام توجه به این است که هدیه به کسى داده شود که هدیه بهترى برگرداند و طبیعى‏است چنین کارى که جنبه اخلاص در آن نیست، از نظر اخلاق و معنویت فاقد ارزش است و در مقابل، آن انفاق‏هایى که تنها با هدف جلب رضایت الهى انجام مى‏شود، پیش خداوند ارزش بسیار دارد و صاحبان آن پاداش مضاعف دریافت مى‏کنند.
در روایات نیز این آیه به معناى هدیه تفسیر شده است؛ براى مثال، از امام صادق علیه‏السلام نقل شده که فرمود:
ربا دو نوع است: رباى حلال و رباى حرام. امّا رباى حلال عبارت است از این که به فردى هدیه‏اى بدهى، در حالى که مى‏خواهى پاداش بهترى از او بگیرى. این ربایى است که مى‏توان خورد و همین است معناى قول خداوند ـ عز و جل ـ که مى‏فرماید: «وَمَا آتَیْتُم مِن رِبا لِیَرْبُوَا فِی أَمْوَالِ النَّاسِ فَلاَ یَرْبُوا عِندَ اللَّهِ» و اما رباى حرام عبارت است از ربایى که خداوند از آن نهى کرده و مرتکب شونده آن را وعده آتش جهنم داده است.(140)
اهل‏سنت نیز در ذیل این آیه از عکرمه نقل کرده‏اند:
ربا دو نوع است: رباى حلال و رباى حرام. امّا رباى حلال عبارت است از هدیه‏اى که داده مى‏شود به انتظار این که پاداش بهترى به دنبال داشته باشد و ...(141)
مفسران زیادى چون ابن‏عباس، مجاهد، طاووس، ابوعلى، سعید بن جبیر، ابراهیم، قتاده، ضحاک، عکرمه، طبرى، قمى، شبّر و طنطاوى این تفسیر را پذیرفته‏اند.(142)
2 ـ ابن‏عطیه معناى وسیعى براى آیه مطرح مى‏کند و مى‏گوید: منظور خداوند متعال این است که هر کارى را که انسان انجام مى‏دهد (بخشش یا غیر آن) تا بهتر از آن را در مورد او انجام دهند، پیش خداوند ارزش ندارد، حتى سلام کردن، پس بایستى کارهاى خیر را تنها به خاطر خدا انجام داد.(143)
3 ـ ابن‏عباس و نخعى گفته‏اند: آیه در مورد افرادى است که به خویشاوندان خود، مالى را قرض مى‏دهند تا آنان با به کارگیرى آن مال، ثروتمند شوند.(144)
4 ـ شعبى و عامر گفته‏اند: مراد خداوند کسى است که همراه دیگرى به مسافرت مى‏رود تا او را کمک کرده و خدمت نماید و در مقابل، بخشى از سود را به عنوان پاداش بگیرد. از آن جا که این خدمت به قصد رسیدن به مال بوده است نه به خاطر خدا، پس نزد خداوند ارزشى ندارد.(145)
5 ـ عده‏اى از مفسران مانند حسن، جبایى، سدى، زمخشرى، آلوسى و علامه طباطبائى معتقدند که این آیه در ارتباط با رباى معروف یعنى رباى حرام است.
حسن و زمخشرى مى‏گویند: این آیه دقیقا به معنى آیه «یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ»(146) است و معناى این آیه مى‏شود: آن چه شما رباخواران از اموالتان مى‏دهید تا در اموال مردم رشد و نمو کند، از نظر خداوند رشد نمى‏کند.(147)
جبایى مى‏گوید: معناى آیه این است که آن چه از مالتان را به صورت ربا در اختیار دیگران قرار مى‏دهید تا به این وسیله ثروت خود را زیاد کنید، پیش خداوند زیاد نمى‏شود و آن چه گرفته است در مالکیت صاحب قبلى باقى مى‏ماند.(148)
آلوسى مى‏گوید: مراد از ربا در این آیه، همان زیادى معروف در معامله است که خداوند آن را تحریم کرده است.(149)
علامه طباطبائى مى‏فرماید: اگر این آیه مکى باشد مراد از «ربا» هدیه و بخشش است، امّا اگر مدنى باشد، مراد از آن رباى حرام و مراد از «زکاة» زکات واجب است و نیز در تفسیر آیات ربا در سوره بقره، در عین حال که این آیه سوره روم را مکى مى‏دانند معتقدند: مراد از آن همان رباى محرم است.(150)
6 ـ معناى ششم معنایى است که قبلاً از قائلین به نظریه تدریج نقل کردیم و آن این‏است که: این آیه اگرچه در مورد رباى معروف است لکن خداوند در این آیه حکمى در مورد آن صادر نکرده و تنها به بیان این مطلب که رباخوارى از نظر خداوند عمل نامطلوب و ناپسندى است، اکتفا کرده است.
نتیجه: از بررسى اقوال مفسران و روایات وارد شده در ذیل آیه به دست مى‏آید که نظر غالب در این آیه، معناى اوّل و پنجم است؛ به این معنا که اگر معتقد باشیم مى‏توان با استناد به خبر واحد از ظهور قرآن دست برداشت، با استناد به روایات منقول از طریق شیعه و اهل سنت معتقد مى‏شویم که آیه درباره رباى حلال و هدیه سخن مى‏گوید و اگر قائل شویم که نمى‏توان با خبر واحد از ظهور قرآن رفع ید کرد، معناى پنجم صحیح‏تر است؛ چرا که ظهور آیه در رباى معروف و محرم است، علاوه بر این که مطالعه تاریخ اسلام نیز نشان مى‏دهد که ربا در سال‏هاى نخستین اسلام و در مکه حرام شده بود.
به هر حال، هیچ شاهد و مؤیدى براى معناى ششم وجود ندارد؛ چون مفسرانى که معناى پنجم را مطرح کرده‏اند همگى بر این نظرند که این آیه همانند آیات سوره بقره، بر تحریم ربا دلالت مى‏کند.

بررسى مرحله سوم (سوره نساء، آیه 161)

زمان نزول

مطابق نظریه تدریج، آیه‏هاى مربوط به مرحله سوم، بعد از آیه 39 سوره روم و قبل از آیه‏هاى 130 و 131 سوره آل‏عمران، نازل شده‏اند و خداوند با فرستادن این آیه‏ها و طرح داستان عبرت‏آموز یهود، قصد داشت مسلمانان را براى نزول آیه‏هاى سوره آل‏عمران و تحریم ربا براى مسلمانان آماده کند. لکن مطابق تحقیق علماى علوم قرآن، مشهور این است که سوره نساء بعد از سوره آل‏عمران نازل شده است.(151) بنابراین، این آیه‏ها چون بعد از تحریم ربا در سوره آل عمران نازل شده‏اند، نمى‏توانند زمینه ساز تحریم به حساب آیند.

شأن نزول و محتواى آیه

از جهت شأن نزول گفته‏اند: بعد از هجرت پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به مدینه و تشکیل حکومت اسلامى، نگرانى‏هایى براى یهودیان مدینه به وجود آمد، لیکن امیدوار بودند پیروان آیین جدید، توسط اقوام خودشان (مشرکین مکه) شکست خورده و از بین بروند، به همین خاطر تا مدتى با آنان مخالفت جدى نکردند و بر پیمانى که با پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بسته بودند وفادار ماندند. به تدریج که اسلام عزت و عظمت پیدا کرد، امید یهودیان به یأس تبدیل شد و به فکر مبارزه با اسلام و مسلمانان افتادند. این مبارزه در آغاز به شکل مبارزه فکرى و فرهنگى بود. آنان با طرح خواسته‏هاى عجیب و غیرمعقول، قصد عاجز کردن پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و مسلمانان را داشتند(152) و این آیه و آیات قبل از آن اشاره به یکى از این مبارزه‏ها دارد.
مطابق نقل مفسران، گروهى از یهودیان پیش پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم آمدند و گفتند: اى محمّد! اگر تو واقعا پیامبر خدا هستى همان طور که حضرت موسى تورات را به صورت کامل و یک‏جا آورد، توهم جلو چشم ما به آسمان برو و یک کتاب کامل بیاور. خداوند با فرستادن آیات 153 به بعد سوره نساء، توطئه یهودیان را افشا کرد و به پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم خبر داد که خواسته‏هاى یهودیان به قصد هدایت نیست بلکه به جهت عناد و دشمنى است؛ و آنان قبل از این، از حضرت موسى درخواست‏هاى بزرگ‏ترى مى‏کردند و مى‏گفتند: خداوند را آشکارا به ما نشان بده و ... . سپس خداوند متعال اعمال و رفتار نکوهیده یهودیان را یادآور مى‏شود و مى‏فرماید:(153) «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ ...» و از جمله اعمال ناپسند یهود این بود که خداوند ربا را بر آنان حرام کرده بود و آنان با انواع توجیه‏ها و حیله‏ها رباخوارى مى‏کردند.
بنابراین، این آیات نیز از جهت تاریخ و شأن نزول و محتوا نمى‏توانند مؤیدى براى نظریه تدریج باشند.

بررسى مرحله چهارم (سوره آل‏عمران، آیه‏هاى 130 و 131)

زمان و شأن نزول

چنان که گذشت سوره آل‏عمران از سوره‏هاى مدنى و سومین سوره‏اى است که در مدینه بر پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نازل شده است.(154) در شأن نزول این دو آیه آمده است: مشرکان مکه بعد از شکست جنگ بدر، با هزینه کردن اموالى که از ربا جمع‏آورى کرده بودند، لشکرى علیه مسلمانان تجهیز کردند و این انگیزه‏اى شد که بعضى از مسلمانان نیز به این فکر بیفتند که از طریق ربا مالى جمع کرده، لشکرى آماده سازند و از مشرکان انتقام بگیرند. خداوند متعال با فرستادن این آیه‏ها آنان را از این کار نهى فرمود.(155)

تفسیر آیه‏ها

این آیه‏ها در حقیقت اولین آیه‏هایى بود که خداوند متعال با فرستادن آن‏ها به طور صریح مسلمانان را از رباخوارى نهى کرد، زیرا چنان که گذشت، آیه سوره مدثر بر حرمت رباى معروف دلالتى ندارد و آیه سوره روم محل خلاف بوده و از صراحت برخوردار نیست و سوره نساء، علاوه بر این که از جهت زمانى متأخر از سوره آل‏عمران است، بیش‏تر سرنوشت یهود را بیان مى‏کند. آیات ربا در سوره بقره نیز چنان که توضیح خواهیم داد، از حیث زمان نزول، متأخر از این آیه‏ها مى‏باشند و به اعتقاد اکثر مفسران، در سال‏هاى آخرعمر پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نازل شده‏اند.
نکته‏اى که در تفسیر این آیه‏ها مهم است ـ و چه بسا روح نظریه تدریج نیز در آن نهفته است ـ تفسیر ترکیب «اضعافا مضاعفةً» مى‏باشد. برخى چون عبدالعزیز جاویش گمان کرده‏اند خداوند در این آیه تنها نوع خاصى از ربا یعنى رباى فاحش را حرام کرده است و عده‏اى براى جواب از این شبهه، نظریه تدریج را مطرح کرده‏اند. با بررسى ترکیب مذکور معلوم مى‏شود نه برداشت جاویش از این آیه صحت دارد و نه برداشت قائلین به نظریه تدریج.
مفسران، چند نظر پیرامون این ترکیب مطرح کرده‏اند:
1 ـ اکثر مفسران معتقدند واژه «اضعافا» در آیه شریفه از جهت ترکیب نحوى حال از کلمه «الربوا» است و واژه «مضاعفةً» وصف آن مى‏باشد، و مقصود از «الرّبوا» قرض یا دین همراه با زیادى است. در نتیجه معناى آیه این مى‏شود: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! ربا را نخورید در حالى که (در اثر تمدید و تکرار) به چند برابر اصل سرمایه رسیده است.
ابن‏کثیر در تفسیر آیه مى‏نویسد: «اضعافا مضاعفة» اشاره به رباى جاهلى است؛ در زمان جاهلیت وقتى موعد پرداخت فرا مى‏رسید طلبکار مى‏گفت: یا بدهى‏ات را پرداخت کن یا مبلغ آن را بیفزاى! اگر بدهکار قدرت بر پرداخت نداشت با توافق یکدیگر مبلغ آن را اضافه مى‏کردند و این مسئله هر سال تکرار مى‏شد و چه بسا وام اندکى به وام سنگینى تبدیل مى‏گشت.(156)
علامه طباطبائى مى‏گوید: «اضعافا مضاعفة» اشاره به وصف غالب رباها دارد. وى معتقد است: ربا به طبیعت اولیه، خود به خود زیاد مى‏شود و به چند برابر اصل سرمایه مى‏رسد؛(157) به عبارت دیگر، به تدریج با تمدید و تکرار و با ضمیمه کردن بهره و بهره بهره به اصل سرمایه، مال اندک به چند برابر مى‏رسد.
شبیه این مضمون را مفسران زیادى چون شیخ طوسى، طبرسى، فیض کاشانى، قرطبى، سیوطى، شبّر، مقدس اردبیلى، زمخشرى، بیضاوى و سید قطب مطرح کرده‏اند(158) و هیچ یک در صدق این آیه شرط نکرده‏اند که در همان معامله اوّل بایستى بدهى به دو یا چند برابر اصل سرمایه برسد. تنها زید بن اسلم گفته است: رباى جاهلى به دو برابر کردن بود. وقتى طلبکار طلب خود را از بدهکار مى‏خواست، اگر وى قادر بر پرداخت نبود باید سال بعد دو برابر مى‏پرداخت و اگر سال بعد هم نمى‏توانست باز براى سال بعد دو برابر مى‏شد (چهار برابر مبلغ بدهى) لذا خداوند درباره آن فرمود: «لاَ تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافا مُضَاعَفَةً».(159)
فخر رازى دو برابر کردن را حدّ بالاى رباى جاهلى مى‏داند و مى‏گوید: در جاهلیت وقتى کسى از انسانى صد درهم طلب داشت و موعد پرداخت فرا مى‏رسید و او قادر بر پرداخت نبود، طلبکار مى‏گفت مبلغ بدهى را افزایش بده تا مدت را برایت تمدید کنم و گاهى مبلغ به دویست درهم افزایش مى‏یافت. سپس وقتى موعد فرا مى‏رسید، مثل قبل عمل مى‏شد و نتیجه این مى‏شد که بعد از چند سررسید، در مقابل آن صد درهم، چند برابر مى‏گرفت.(160)
2 ـ برخى احتمال داده‏اند مقصود از «الرّبوا» در این آیه خصوص «زیادى» باشد نه قرض یا دین همراه با زیادى. در این صورت مراد از «اضعافا مضاعفة» بهره‏هاى مرکب خواهد بود؛ یعنى رباهاى مرکبى که در آن‏ها علاوه بر اصل قرض، بر خود بهره هم بهره تعلق مى‏گیرد،(161) مانند بهره وام‏هاى بانکى؛ براى مثال، اگر فردى یک میلیون تومان با بهره مرکب بیست درصدى از بانک وام بگیرد و بخواهد آن را بعد از ده سال بپردازد، باید مبلغى بیش از شش میلیون تومان به بانک بازگرداند، در حالى که اگر نرخ بهره ساده بود و تنها به اصل وام تعلق مى‏گرفت، تنها سه میلیون تومان به بانک مى‏پرداخت.
3 ـ بعضى دیگر احتمال داده‏اند «اضعافا مضاعفة» حال باشد براى فاعل «لاتأکلوا»، یعنى اى کسانى‏که ایمان آورده‏اید! ربا نخورید در حالى که ازاین طریق اموالتان را زیاد و زیادتر مى‏کنید. این معنا را شیخ طوسى، طبرسى و مقدس اردبیلى به صورت احتمال مطرح کرده‏اند.(162)

بررسى شبهه اختصاص تحریم به رباى فاحش

چنان‏که گذشت برخى با استناد به «اضعافا مضاعفة» ادّعا کرده‏اند: تحریم اختصاص به رباى فاحش دارد؛ ربایى که در آن مبلغ بدهى به چند برابر اصل مال مى‏رسد و این در صورتى است که نرخ بهره بیش از صددرصد باشد.
در جواب از این شبهه مى‏گوییم:
1 ـ اگرچه زید بن اسلم گفته است رباى جاهلى براى تمدید بدهى دو برابر کردن بود و فخر رازى گفته است گاهى مبلغ بدهى به دو برابر مى‏رسید، لکن هیچ مفسر و فقیهى در طول تاریخ اسلام حرمت ربا را مشروط به دو برابر بودن و نرخ بهره بالاى صددرصد نکرده است، بلکه چنان که گذشت غالب مفسران قید «اضعافا مضاعفة» را وصف غالبى براى ربا گرفته‏اند؛ به این معنا که هر ربایى به خودى خود بعد از تمدید و تکرار، به چند برابر اصل سرمایه مى‏رسد.
2 ـ اختصاص تحریم ربا به رباى فاحش مستلزم این است که بگوییم: (نعوذ باللّه‏) پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، ائمه اطهار علیهم‏السلام و صحابه، هیچ‏یک معناى آیه را نفهمیده‏اند والاّ به جاى این که این بزرگواران این همه شدت و سخت‏گیرى در مورد ربا و رباخواران به خرج دهند و یک درهم ربا را بالاتر از هفتاد بار زنا در خانه خدا بدانند و رباخواران را به جنگ تهدید کنند، مى‏توانستند به رباخواران بگویند به جاى بهره صددرصد، بهره نود درصد بگیرند یا توصیه کنند که در جامعه اسلامى بایستى ربا و بهره عادلانه باشد؛ چنان که در روایات متعددى به قیمت‏ها و سود عادلانه سفارش کرده‏اند. در حالى که هر کس اندکى تحقیق نماید درمى‏یابد که نه تنها در کلمات نبى اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و ائمه اطهار علیهم‏السلام بلکه در کلمات هیچ صحابى و فقیه و مفسرى تا صد سال پیش، هیچ‏گونه تفکیکى بین نرخ بهره کم و زیاد دیده نمى‏شود و اصولاً تعابیرى چون نرخ بهره عادلانه و نرخ بهره فاحش بعد از نفوذ نظام سرمایه‏دارى در کشورهاى اسلامى پیدا شده است.
3 ـ بر فرض بپذیریم که عبارت «اضعافا مضاعفة» در این آیه قید حکم است و نتیجه بگیریم که این آیه تنها رباهاى فاحش را حرام مى‏کند، باز نمى‏توان نتیجه گرفت که در اسلام و قرآن تنها این نوع ربا حرام است؛ چرا که آیات دیگرى در قرآن هست که ربا را به طور مطلق حرام کرده است، مثل آیات: «أَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا»(163) و «یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ»(164) و از همه روشن‏تر آیه: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَذَرُوا مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إِن کُنْتُم مُؤْمِنِینَ فَإِن لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤوسُ أَمْوَالِکُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ»(165) این آیات(166) به طور کلى هر نوع ربایى را چه نرخ آن کم باشد یا زیاد، تحریم مى‏کنند و این که برخى از طرفداران نظریه اختصاص تحریم به رباى فاحش گفته‏اند: آیه ربا در سوره آل‏عمران مقیّدِ است و آیات مطلق را قید مى‏زند،(167) از چند جهت اشکال دارد:
اولاً: حمل مطلق بر مقید جایى است که بین خطاب مطلق و خطاب مقید تنافى و تعارضى باشد و این معمولاً وقتى اتفاق مى‏افتد که آن دو خطاب از جهت نفى و اثبات، مخالف هم باشند. اما اگر دو خطاب از طرف شارع مقدس برسد که دریکى عملى به نحو مطلق تحریم شده و در دیگرى شکل خاصى از آن عمل حرام گردیده است، منافاتى با هم ندارند و هر دو به حال خود باقى مى‏مانند؛ نهایت این که گفته مى‏شود حرمت آن شکل خاص، مورد تأکید است. در مسئله ربا هم مطلب از این قرار است؛ برخى خطابات ربا را به نحو مطلق و برخى (آیه محل بحث) شکل خاصى از ربا را تحریم کرده‏اند و بین این دو هیچ تنافى و تعارضى نیست تا مطلق را حمل بر مقید کنیم. بنابراین، حکم مى‏شود که انواع رباحرام است و رباى فاحش حرمت مؤکد دارد.
ثانیا: حمل مطلق بر مقید در جایى است که دلالت خطاب مطلق بر اطلاق از باب ظهور باشد، امّا اگر خطاب مطلق نصّ و صریح در اطلاق باشد، حمل مطلق بر مقید صحیح نیست و در مسئله مورد بحث، مطلب چنین است؛ چون آیه «وَإِن تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤوسُ أَمْوَالِکُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ»(168) به صراحت دلالت دارد که طلبکار در صورت توبه از رباخوارى، تنها حق دارد اصل مالش را بگیرد، و صراحت این آیه در اطلاق نشان مى‏دهد که وصف «اضعافا مضاعفة» در آیه محل بحث مفهوم ندارد و تنها به عنوان موجبه جزئیه رباى فاحش را حرام مى‏کند و نسبت به غیرفاحش ساکت است، و این نوع تعابیر متداول است؛ براى مثال، گاهى گفته مى‏شود: «از استعمال مواد مخدّر خوددارى کنید» و گاهى گفته مى‏شود: «از استعمال مواد مخدّرى که انسان و خانواده را به تباهى مى‏کشد خوددارى کنید». در این جا هیچ مخاطبى بین این دو خطاب تنافى نمى‏بیند تا مطلق را حمل بر مقید کند و نتیجه بگیرد مواد مخدّرى که از جهت کمیت یا کیفیت به درجه نابودى انسان و خانواده نمى‏رسد، استعمالش اشکال ندارد.
4 ـ اگر از آیات قرآن نتوانستیم به جواب روشنى برسیم، روایات نبى اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و ائمه اطهار علیهم‏السلام در مورد اختصاص یا عدم اختصاص تحریم به رباى فاحش، جواب روشنى براى ما دارند و در روایات متعددى هر نوع زیادى، (کم باشد یا زیاد) ربا و حرام شمرده شده است؛ براى نمونه، به نقل یک حدیث بسنده مى‏کنیم:
على بن جعفر از برادرش موسى بن جعفر نقل مى‏کند: از ایشان سؤال کردم در مورد مردى که به کسى صد درهم قرض مى‏دهد و شرط مى‏کند پنج درهم یا کم‏تر یا بیش‏تر بهره بپردازد. حضرت فرمود: این رباى محض مى‏باشد.(169)
این حدیث که از جهت سند نیز معتبر است به روشنى دلالت مى‏کند که نرخ بهره پنج درصدى (پنج درهم براى صد درهم قرض) و حتى کم‏تر از آن رباست.
نتیجه: از مطالبى که گذشت روشن مى‏شود که تحریم ربا در دین اسلام اختصاصى به رباى فاحش ندارد و تفسیر قائلین به نظریه تدریج از این آیه نیز، که با قبول اختصاص سعى داشتند با مرحله‏اى کردن تحریم از آن شبهه جواب دهند، بدون دلیل است.

بررسى مرحله پنجم (سوره بقره آیات 275 ـ 279)

زمان نزول

از مطالعه تفاسیر و روایات به دست مى‏آید که آیات ربا در سوره بقره، در سال آخر عمرشریف نبى اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نازل شده‏اند و به اعتقاد غالب مفسران، جزء آخرین آیات نازل شده مى‏باشند.(170)

محتواى آیه

چنان که گذشت خداوند متعال در این آیات به طور صریح و قاطع هر نوع ربا را حرام و رباخواران را در ردیف محاربین با خدا و رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم قلمداد مى‏کند و در مفاد این آیات، اختلافى بین قائلین به نظریه تدریج با علماى دیگر نیست.

جمع‏بندى نهایى

از مجموع مطالبى که گذشت به نتایج زیر مى‏رسیم:
1 ـ آیه 6 سوره مدثر ارتباطى به ربا ندارد و نمى‏تواند در ردیف آیات ربا به حساب آید.
2 ـ آیه 39 سوره روم به اعتقاد جمعى از مفسران، مربوط به هدیه است و ارتباطى به رباى محرّم ندارد و به اعتقاد جمعى دیگر، هم‏سیاق با آیات سوره بقره بوده، بر تحریم رباى معروف دلالت مى‏کند. بنابراین، تفسیرى که قائلین نظریه تدریج از این آیه ارائه کرده‏اند صحیح نیست و هیچ سابقه‏اى ندارد.
3 ـ آیه‏هاى 160 و 161 سوره نساء از جهت زمانى متأخر از آیه ربا در سوره آل‏عمران است و بعد از تشریع حرمت ربا براى مسلمانان نازل شده‏اند. بنابراین، برداشت قائلین به نظریه تدریج، از این آیات، از جهت زمان نزول و محتوا صحیح نیست.
4 ـ آیه 130 آل‏عمران هیچ دلالتى بر اختصاص تحریم به رباى فاحش ندارد.
بنابراین، نه تنها هیچ قرینه و شاهدى از آیات و روایات و اقوال مفسرین متقدم و تاریخ اسلام بر تأیید نظریه تدریج نداریم، بلکه تاریخ نزول و محتواى اکثر آیات ربا منافات با آن نظریه دارد و اصولاً با ردّ شبهه اختصاص تحریم به رباى فاحش، فلسفه نیاز به نظریه تدریج هم از بین مى‏رود.

نظریه مختار

با توجه به گسترده بودن پدیده رباخوارى در جزیرة العرب که ریشه‏کن کردن آن نیاز به مبارزه مداوم و طولانى داشت و با توجه به تاریخ نزول آیات ربا و محتواى آن‏ها، به نظر مى‏رسد خداوند متعال ربا را به صورت دفعى براى مسلمانان تحریم کرد، لکن در مقام اجرا و تثبیت تدریجى عمل نمود؛ به عبارت دیگر، خداوند در سه مرحله مسئله ربا را مطرح کرد:
در مرحله نخست با فرستادن آیه «وَمَا آتَیْتُم مِن رِبا لِیَرْبُوَا فِی أَمْوَالِ النَّاسِ فَلاَ یَرْبُوا عِندَ اللَّهِ»(171)
اعلام کرد که ربا نزد خداوند مشروع نیست و زیاده‏اى که به عنوان ربا گرفته مى‏شود نامشروع و حرام است.
در مرحله دوم به فاصله چند سال، با فرستادن آیه‏هاى «یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ * وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ»(172) با بیان روشن‏تر و لسان تهدیدآمیزى مسلمانان را از ربا خوارى نهى کرد و از گرفتارى آتش جهنم بیم داد.
در مرحله سوم در سال‏هاى آخر عمر پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم با فرستادن آیات سوره بقره، با توبیخ مسلمانانى که هنوز از رباخوارى دست برنداشته بودند، از یک سو به تشریح عواقب دنیوى و اخروى رباخواران پرداخت از سوى دیگر با ابطال توجیه آنان، راه‏هاى توبه و بازگشت را بیان نمود و از جهت دیگر، براى پیامبر و مسلمانان اعلام کرد که اگر از این به بعد کسى اقدام به رباخوارى کند، اعلان جنگ با خدا و رسول خدا داده است و در سایه همین تعالیم بود که رباخوارى به عنوان منفورترین شغل در میان مسلمانان جلوه نمود و به اعتقاد مفسران، بعد از قتل نفس، دومین گناه کبیره به حساب آمد.
در پایان، بیان این نکته لازم است، کسانى که معتقدند وضعیت فعلى کشورهاى اسلامى از جهت ابتلا به ربا همانند وضعیت صدر اسلام است و باید احکام اسلام از جمله ربا را به تدریج پیاده نمود، اگر مقصود این افراد تدریج در اجرا و تثبیت باشد، حرف درستى است و باید متولیان امر و علما، متناسب با میزان اعتقاد مردم و ظرفیت‏هاى ایمانى جامعه بر پیاده شدن فروعات اسلام تأکید داشته باشند. اما اگر مقصودشان تدریج در مقام تشریع اصل حرمت باشد، به آن معنایى که قائلین به نظریه تدریج مطرح مى‏کنند و نتیجه بگیرند که براى مثال، ربا براى فلان جامعه هنوز به حدّ حرمت نرسیده و براى آن دیگرى در حد حرمت رباى فاحش است و براى جامعه سوم مطلقا حرام است، این حرف و نتیجه‏گیرى قطعا باطل است؛ چرا که هیچ فقیه و اندیشمند اسلامى حتى نسبت به احکامى که تدریجى بودن آن‏ها مشهور است (مثل حرمت شرابخوارى) چنین نظرى نداده است و در سیره گفتارى و عملى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و ائمه علیهم‏السلام حتى نسبت به جوامع تازه مسلمان، هیچ شاهدى بر این مطلب نیست، بلکه بر عکس، متن صلح‏نامه پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم با مسیحیان نجران نشان مى‏دهد که حضرت با آنان نیز شرط کرد که از رباخوارى دست بردارند.(173)

پى‏نوشت‏ها:

1. تفسیر نمونه (چاپ بیست‏وهشتم: دارالکتب الاسلامیه، 1375 ق) ج 5، ص 70 ـ 74.
2. نحل (16) آیه 67.
3. بقره (2) آیه 219.
4. نساء (4) آیه 43.
5. مائده (5) آیه 90.
6. محمد عبداللّه‏ درّاز، الرّبا فى نظرالقانون الاسلامى (چاپ اول: بیروت، العصر الحدیث، 1407 ق) ص 19.
7. براى مطالعه بیش‏تر ر.ک: احمد مصطفى مراغى، تفسیر مراغى (چاپ دوم: بیروت، دار احیاءالتراث العربى، 1975 م) ج 1، جزء 3، ص 59 ـ 60 ؛ وهبة‏الزحیلى، تفسیر المنیر (چاپ اول: بیروت، دارالفکر، 1411 ق) ج 3، ص 91 ـ 93 ؛ محمدعلى صابونى، روائع‏البیان (دمشق، مکتبة الغزالى، 1400 ق) ج 1، ص 389 ؛ ناصر مکارم‏شیرازى و دیگران، همان، ج 2، ص 364؛ سیدمحمدحسین طباطبائى، المیزان فى تفسیر القرآن (چاپ سوم: اسماعیلیان، 1393 ق) ج 2، ص 408 ؛ عبدالرزاق سنهورى، مصادرالحق، ج 3، ص 200 ؛ محمد ابوزهره، بحوث فى‏الربا، ص 25 ؛ محمد عبدالهادى، الربا والقرض فى‏الفقه‏الاسلامى (قاهره، دار الاعتصام، 1985 م) ص 21 ؛ عبداللطیف مشهور، الاستثمار فى‏الاقتصاد الاسلامى (قاهره، مکتبة مدبولى، 1990 م) ص 161 ؛ یونس رفیق‏المصرى، مصرف‏التنمیه الاسلامیة، ص 125 و جعفر عباس حاجى، المذهب‏الاقتصادى فى‏الاسلام (کویت، مکتبة الالفین، 1987 م) ص 635.
8. طبرسى، تفسیر مجمع‏البیان (قم، کتابخانه آیة‏اللّه‏ نجفى‏مرعشى، 1403 ق) ج 9، ص 106.
9. عبداللطیف مشهور، همان، ص 161 به نقل از: مجموع فتاوى ابن‏تیمیه، ج 29، جزء 9، ص 22.
10. نساء (4) آیات 160 ـ 161.
11. آل‏عمران (3) آیات 130 ـ 131.
12. بقره (2) آیات 275 ـ 279.
13. محمد عبدالهادى،همان، ص 21.
14. بدوى، نظریة‏الربا المحرّم، ص 242 به نقل از: عبدالعزیز جاویش، مجله اللّواء، 16 ـ 4 ـ 1908.
15. غریب جمال، المصارف و الاعمال‏المصرفیه فى‏الشریعة الاسلامیه و القانون، ص 226.
16. مدثر (74) آیات 1 ـ 7.
17. محمدحسین طباطبائى، همان، ج 20، ص 79.
18. ناصر مکارم‏شیرازى و دیگران، همان، ج 25، ص 209.
19. عبد على هویزى، تفسیر نورالثقلین (چاپ چهارم: قم، اسماعیلیان، 1370 ق) ج 5، ص 454.
20. محمدحسین طباطبائى، همان، ج 20، ص 82؛ سید قطب، فى ظلال‏القرآن (چاپ هفتم: بیروت، دار احیاءالتراث العربى، 1391 ق) ج 8، ص 360؛ محمد بن جریر طبرى، جامع‏البیان فى تأویل القرآن (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1412 ق) ج 29، ص 94؛ طبرسى، همان، ج 10، ص 385.
21. عبدعلى هویزى، همان، ج 5، ص 454.
22. طبرسى، همان، ج 10، ص 385؛ محمد بن جریر طبرى، همان، ج 29، ص 93؛ زمخشرى، الکشاف (چاپ سوم: بیروت، دار الکتاب العربى، 1407 ق) ج 4، ص 646؛ محمد قرطبى، الجامع لاحکام‏القرآن، (بیروت، دار احیاء التراث العربى) ج 19، ص 68؛ ابن‏کثیر، تفسیر القرآن العظیم (چاپ دوم: بیروت، دارالنصیر، 1412 ق) ج 4، ص 466؛ عبداللّه‏ شبر، تفسیر القرآن (چاپ دوم: بیروت، دار احیاء التراث العربى) ص 538 و آلوسى، روح‏المعانى، ج 29، ص 119.
23. طبرسى، همان، ج 10، ص 385؛ محمد بن جریر طبرى، همان، ج 29، ص 94.
24. محمد بن جریر طبرى، همان و ابوبکر جصاص، احکام‏القرآن (بیروت، دارالکتب العربى، 1406 ق) ج 5، ص 365.
25. زمخشرى، همان، ج 4، ص 646 .
26. طبرسى، همان، ج 10، ص 385.
27. فخر رازى، تفسیر کبیر (قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1411 ق) ج 30، ص 194 و طنطاوى، الجواهر فى تفسیرالقرآن (چاپ چهارم: بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1412 ق) ج 24، ص 300.
28. ابوبکر جصاص، همان، ج 5، ص 368 و ناصر مکارم‏شیرازى و دیگران، همان، ج 25، ص 258.
29. طبرسى، همان.
30. عبداللطیف مشهور، همان به نقل از: مجموع فتاواى ابن‏تیمیه، جلد 29، جزوه 9، ص 22.
31. آلوسى، روح‏المعانى فى تفسیر القرآن (چاپ چهارم: بیروت، دار احیاء التراث العربى، 14005 ق) ج 21، ص 16.
32. محمد قرطبى، همان، ج 14، ص 1.
33. محمدحسین طباطبائى، همان، ج 16، ص 185.
34. همان، ج 2، ص 408.
35. عن ابى عبداللّه‏( علیه‏السلام ) قال: الربا رباءان: ربا یؤکل و ربا لایؤکل؛ فامّاالذى یؤکل فهدیتک الى‏الرّجل تطلب منه الثواب افضل منها فذلک الربا الذى یؤکل و هو قول‏اللّه‏ عز و جل «و ما آتیتم من ربا لیربوا فى اموال‏الناس فلا یربوا عنداللّه‏» و امّاالذى لایؤکل فهو الذى نهى‏اللّه‏ عزّ و جل عنه و اوعد علیه‏النار (حرعاملى، وسائل‏الشیعه، (چاپ پنجم: بیروت، داراحیاءالتراث العربى، 1938 م)، ج 12، کتاب‏التجارة، ابواب الربا، ب 3، ح 1).
36. الربا ربوان: ربا حلال و ربا حرام؛ فامّاالربا الحلال فهوالذى یهدى یلتمس ما هو افضل منه و ... (محمد قرطبى، همان، ج 14، ص 36).
37. ر.ک: شیخ طوسى، التبیان (بیروت، دار احیاء التراث العربى) ج 8، ص 284؛ میرزا محمد مشهدى، کنز الدقائق (قم، مرکز نشر اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1407 ق) ج 7، ص 600؛ محمد قرطبى، همان، ج 14، ص 36؛ ابوبکر جصاص، همان، ج 5، ص 217؛ ابن عربى، احکام القرآن (چاپ اول: بیروت، دار الفکر، 1408 ق)؛ طنطاوى، همان، ج 15، ص 76 و سید قطب، همان، ج 6، ص 460.
38. محمد قرطبى، همان، ج 14، ص 36.
39. آلوسى، همان، ج 21، ص 45.
40. ابوبکر جصاص، همان، ج 5، ص 218.
41. بقره (2) آیه 276.
42. زمخشرى، همان، ج 3، ص 481.
43. شیخ طوسى، همان، ج 8، ص 254.
44. آلوسى، همان، ج 21، ص 45.
45. محمدحسین طباطبائى، همان، ج 2، ص 408 و ج 16، ص 185.
46. طبق نقل مفسران و آشنایان به علوم قرآن، سوره‏هاى مدنى به ترتیب نزول عبارت بودند از: سوره بقره، انفال، آل‏عمران، احزاب، ممتحنه و نساء. پس سوره نساء ششمین سوره از سوره‏هاى مدنى و نود و دومین سوره نازله بر پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم مى‏باشد، در حالى که سوره آل‏عمران سومین سوره مدنى و هشتاد و نهمین سوره نازله مى‏باشد (هاشم‏زاده هریسى، شناخت سوره‏هاى قرآن، ص 78 به بعد و ر.ک: ص 149 و 155).
47. جعفر مرتضى عاملى، الصحیح فى سیرة‏النبى، ج 4، ص 124 ـ 126، با تلخیص.
48. طبرسى، همان، ج 3، ص 133.
49. هاشم‏زاده هریسى، همان، ص 149.
50. فخر رازى، همان، ج 9، ص 2؛ محمد بن جریر طبرى، همان، ج 4، ص 72 و محمد صادقى، الفرقان فى تفسیرالقرآن (چاپ دوم: قم، اسماعیلیان، 1408 ق) ج 4، ص 377.
51. ابن کثیر، همان، ج 1، ص 351.
52. محمدحسین طباطبائى، همان، ج 4، ص 19.
53. ر.ک: شیخ طوسى، همان، ج 2، ص 587؛ طبرسى، همان، ج 2، ص 502؛ فیض‏کاشانى، تفسیر صافى (بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات) ج 1، ص 380؛ محمد قرطبى، همان، ج 4، ص 202؛ جلال‏الدین سیوطى، الدرالمنثور (قم، کتابخانه آیة‏اللّه‏ نجفى‏مرعشى، 1404 ق) ج 2، ص 71؛ عبداللّه‏ شبّر، همان، ص 99؛ اردبیلى، احکام القرآن (تهران، المکتبة المرتضویه) ص 436؛ زمخشرى، همان، ج 1، ص 404؛ بیضاوى، انوارالتنزیل و اسرار التأویل (بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1410 ق) ج 1، ص 180 و سید قطب، همان، ج 2، ص 74.
54. محمد بن جریر طبرى، همان، ج 4، ص 59 و رشید رضا، تفسیر المنار (بیروت، دار المعرفه) ج 4، ص 123.
55. فخر رازى، همان، ج 9، ص 2.
56. تفسیر مراغى، ج 1، جزء 3، ص 61؛ رفیق مصرى، الجامع فى اصول‏الربا، ص 38 ـ 39 و مرتضى مطهرى، ربا ـ بانک ـ بیمه (چاپ اول: تهران، صدرا، 1364) ص 197.
57. شیخ طوسى، همان، ج 2، ص 587؛ طبرسى، همان، ج 2، ص 502.
58. بقره (2) آیه 275.
59. همان، آیه 276.
60. همان، آیات 278 ـ 279.
61. ترجمه و توضیح آن‏ها در بیان مرحله پنجم گذشت.
62. غریب جمال، المصارف و الاعمال‏المصرفیه فى‏الشریعة الاسلامیه والقانون، ص 226.
63. بقره (2) آیه 279.
64. على بن جعفر عن اخیه موسى بن جعفر( علیه‏السلام ) قال: سألته عن رجل اعطى رجلاً مأة درهم على ان یعطیه خمسة دراهم او اقلّ او اکثر قال: هذا الرباالمحض (حر عاملى، همان، ج 13، ص 108).
65. شیخ طوسى، همان، ج 2، ص 369؛ طبرسى، همان، ج 2، ص 394؛ محمد بن جریر طبرى، جامع‏البیان، ج 3، ص 75؛ ابن کثیر، همان، ج 1، ص 310 و جلال‏الدین سیوطى، همان، ج 1، ص 369 و 370.
66. روم (30) آیه 39.
67. آل عمران (3) آیات 130 ـ 131.
68. ابن اثیر، الکامل فى التاریخ (بیروت، دار بیروت للطباعة و النشر، 1402 ق) ج 2، ص 294.

مقالات مشابه

بازخوانی مفهوم ربا در قرآن کریم بر پایۀ روش معناشناسی ساخت‌گرا

نام نشریهصحیفه مبین

نام نویسندهمحمد حسن شیرزاد, محمد حسین شیرزاد

بررسی تطبیقی اعجاز تشریعی قرآن در آیات تحریم ربا

نام نشریهمطالعات تطبیقی قرآن و حدیث

نام نویسندهزهرا حیدری ابروان, بی‌بی‌‌حکمیه حسینی, محمد علی طاهری

بررسی مقاله «ربا» در دائرة المعارف قرآن لایدن

نام نشریهقرآن پژوهی خاور شناسان

نام نویسندهمحمدجواد اسکندرلو, صمد اسمی قیه باشی

بررسی تطبیقی حرمت ربا در اسلام و مسیحیت

نام نشریهاقتصاد اسلامی

نام نویسندهداوود منظور, مهدی یادی‌پور

رباخواری، ظلم و دیوانگی است

نام نشریهپاسدار اسلام

نام نویسندهعبدالله جوادی آملی

ربا از نظر اسلام

نام نشریهمجله مشکوة

نام نویسندهسیدمهدی صانعی

بررسی اجمالی ربا از دیدگاه قرآن

نام نشریهپیک نور

نام نویسندهصادق‌علی موحدمنش

تشریع حرمت ربا در قرآن

نام نشریهدرسهایی از مکتب اسلام

نام نویسندهحسین حقانی زنجانی

استنباط احکام ربا از قرآن کریم

نام نشریهمجله پژوهش دینی

نام نویسندهاسد‌الله لطفی